فلسفۀ جورج اورول؛ مردی که «قلعۀ حیوانات» را نوشت
۱ دقیقه خوانده شدهاگرچه جورج اورول به عنوان یک فیلسوف آموزش ندیده بود، نوشته های او حاوی ادعاهای فلسفی بسیاری است. بینش فلسفی او با مسائل مهم اجتماعی و تحولات معاصر در فلسفه مرتبط است. در این مقاله به برخی از دیدگاه های فلسفی وی در زمینه فلسفه سیاسی، معرفت شناسی (معرفت شناسی) و فلسفه زبان پرداخته شده است.
اورول در یک خانواده انگلیسی در مستعمرات بریتانیا در هند به دنیا آمد و به عنوان عضوی از طبقه متوسط در انگلستان بزرگ شد. پس از اتمام تحصیلات، به مدت پنج سال در پلیس امپراتوری در برمه (میانمار کنونی) کار کرد. در این زمان اورول ایده های ضد امپریالیستی را توسعه داد.
پس از استعفا از پلیس امپراتوری، اورول به انگلستان بازگشت تا نویسنده شود. نوشته های او اغلب منعکس کننده تجربیات شخصی او بود. تجربیات متنوع او از زندگی در میان فقرا در پاریس و لندن و تحقیق در مورد شرایط کارگران در شمال انگلستان گرفته تا جنگیدن به عنوان سرباز داوطلب در جنگ داخلی اسپانیا و تولید تبلیغات جنگ جهانی دوم برای بیبیسی بود.
اورول Animal Castle را در سال 1945 منتشر کرد. این کتاب یک موفقیت تجاری بزرگ در ایالات متحده و بریتانیا بود. کتاب «1984» که در سال 1949 منتشر شد، موفقیت بیشتری کسب کرد. اما اورول کمتر از یک سال پس از انتشار این رمان بر اثر بیماری سل درگذشت.
فلسفه سیاسی
نوشته های اولیه اورول بر موضوعاتی مانند فقر و امپریالیسم متمرکز بود. او مدعی شد که افراد طبقات بالا و متوسط معمولاً نمی دانند که چرا مردم در فقر زندگی می کنند و معنای فقیر زیستن چیست. اورول استدلال کرد که فقرا به دلیل خصوصیات اخلاقی خود فقیر نیستند، بلکه به دلیل سیستم های اجتماعی و سیاسی معیوب هستند که نابرابری ناعادلانه ایجاد می کنند.
اورول تنفر شدیدی از امپریالیسم پیدا کرد. او معتقد بود که در یک نظام امپراتوری، نه سلطه گران و نه ستمگران آزادند: مسلط به این دلیل که توسط مهاجمان امپریالیستی خارجی مجبور به ظلم می شوند و مستضعفان به این دلیل که خودشان به خاطر ظاهر تحت فشار قرار می گیرند تا کارهای ناعادلانه انجام دهند. . این ستمگران برای سانسور خود و خودداری از انتقاد از ساختار سیاسی امپراتوری که به نفع گروه اجتماعی آنها بود، با فشارهای اجتماعی مواجه بودند.
اما نوشته های بعدی اورول بیشتر بر سوسیالیسم و دیکتاتوری های توتالیتر متمرکز بود. او سرمایه داری را به نفع سوسیالیسم رد کرد. از نظر اورول، یک دولت سوسیالیستی دولتی است که در آن صنایع بزرگ ملی می شوند، نابرابری درآمد محدود است، و آموزش خوب برای همه، صرف نظر از طبقه اجتماعی، در دسترس است.
با این حال، مهم است که بدانیم اورول سوسیالیسم را از مارکسیسم و کمونیسم شوروی متمایز کرد. او می دانست که گاهی این چیزها به اشتباه با سوسیالیسم اشتباه گرفته می شود. به همین دلیل، اورول اغلب خود را به عنوان یک «سوسیالیست دموکراتیک» متعهد به جامعه سوسیالیستی که «آزادی و استقلال» مردم را حفظ می کند، تأکید می کرد.
طراحی با الهام از رمان “1984”
اورول به شدت با دیکتاتوری های توتالیتر مخالف بود. او حکومت توتالیتر را نوع خاصی از دیکتاتوری معرفی کرد که قبل از قرن بیستم وجود نداشت. به عقیده اورول، نشانه یک حکومت توتالیتر، میل نامحدود به کنترل و تسلط برای به دست آوردن قدرت است.
اورول این میل به قدرت و کنترل را با یک نظام حقوقی عادلانه که برای همه اعمال می شود و حتی قدرت حاکم را محدود می کند، سازگار نمی دید. اما تمامیت خواهان هرگز محدودیت های قدرت خود را تحمل نمی کنند. اورول هم آلمان نازی و هم کمونیسم شوروی را کشورهای توتالیتر می دانست.
معرفت شناسی
به گفته اورول، استقرار یک حکومت توتالیتر نه تنها پیامدهای سیاسی و اجتماعی، بلکه پیامدهای شناختی نیز داشت. از نظر او، از آنجایی که حاکمان توتالیتر به کنترل کامل نیاز دارند، نمیتوانند «حقیقتهایی» را که با اهدافشان در تضاد است، تحمل کنند، بنابراین هر آنچه را که «برای حفظ قدرت لازم است» در قالب حقیقت ترویج میکنند و سعی میکنند مردم را به ترک آنها ترغیب کنند. مفهوم «حقیقت عینی». اورول از شخصیت منفی اصلی رمان 1984، اوبراین، استفاده کرد تا نشان دهد چگونه توتالیترها سعی در تحریف حقیقت دارند.
اوبراین در این کتاب یکی از اعضای نیروی مخفی «پلیس فکر» است. نیرویی که رسالتش شناسایی کسانی است که در ذهنشان افکاری علیه دولت و حزب موجود دارند. پس از شناسایی و دستگیری این جنایتکاران “متفکر”، وظیفه پلیس فکر رفع انحراف فکری این افراد و تبدیل آنها به افرادی است که بر اساس اصول حزب می اندیشند.
اما تمامیت خواهی تنها تهدید سیاسی برای حقیقت نبود که اورول را نگران کرد. اورول همچنین ناسیونالیسم یا «ناسیونالیسم» را تهدیدی برای حقیقت و عاملی در شکل گیری باورهای نادرست می دانست. تعریف خاص اورول از «ناسیونالیسم» لزوماً با تعریف کلی او یکی نیست. طبق تعریف اورول، ناسیونالیسم به معنای تعلق به یک گروه است، به گونه ای که فرد ارزش ها و منافع آن گروه را بالاتر از حقیقت و بر خیر و شر قرار می دهد.
از این نظر، به گفته اورول، ناسیونالیست ها به شدت به تیم سیاسی خود وفادار هستند و معمولا همه چیز را «از نظر رقابت» می بینند. توصیف اورول از ناسیونالیسم مشابه بسیاری از توصیفات معاصر از جناح های سیاسی چپ و راست در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی است.
از نظر اورول، ناسیونالیسم به دو صورت مثبت و منفی تقسیم می شود. ناسیونالیسم مثبت بر ارتقای تیم سیاسی خود تمرکز دارد، در حالی که ناسیونالیسم منفی بر تحقیر تیم سیاسی که شما با آن مخالف هستید تمرکز دارد. اهمیت معرفت شناختی ناسیونالیسم از دیدگاه اورول این است که چنین وفاداری سیاسی منجر به تحریف شواهد واقعی توسط ناسیونالیست ها می شود. اگرچه این اغلب ناخودآگاه اتفاق میافتد، ملیگرایان همچنان به برخی از باورهای نادرست «حتی زمانی که شواهد و حقایق کاملاً با باورهای آنها در تضاد است» میچسبند تا برتری سیاسی تیم خود را حفظ کنند.
در واقع، اگر بینشهای اورول را به زبانی مدرنتر بیان کنیم، میتوان گفت که از نظر او «وابستگیهای سیاسی قوی» به «سوگیریها و تعصبات شناختی» منجر میشود که میتواند چشم مردم را حتی بر بدیهیترین حقایق ببندد.
زبان و ادبیات
اورول معتقد بود که توسعه سیاست، اندیشه و زبان به هم مرتبط هستند. او معتقد بود از آنجایی که «زبان» بر افکار و سیاست ما تأثیر می گذارد، بسیار مهم است که خوب بنویسیم. البته، تمایل اورول به اجتناب از نوشتن بد به معنای حمایت از نوعی «زبان استاندارد» یا قواعد سخت گرامر نیست. در عوض، هدف اصلی اورول این است که کاربران زبان سعی کنند “به معنی اجازه دهند کلمه را انتخاب کند و نه برعکس.” به عنوان مثال، اورول معتقد بود که ما تمایل داریم استعاره هایی را که در ابتدا به ذهنمان خطور می کند، انتخاب کنیم، اما این استعاره ها اغلب افکار ما را به روش های معکوس تحریف می کنند. این همان چیزی است که خود اورول را به دنبال توسعه و دگرگونی هنر نویسندگی سیاسی کرد.
اورول معتقد بود که به نوعی، همه نوشتارها سیاسی هستند و همه هنرها تبلیغاتی هستند، زیرا همه نوشتارها پیامی سیاسی دارند، حتی اگر آن پیام صرفاً حمایت از وضعیت موجود باشد. به همین دلیل، اورول ادبیات را سلاحی بالقوه علیه تمامیت خواهان می دانست.
طراحی با الهام از رمان “قلعه حیوانات”
علاقه اورول به موضوع “زبان” و استفاده از آن را می توان در “1984” و “قلعه حیوانات” مشاهده کرد. مثلاً در قلعه حیوانات، زمانی که خوک ها تصمیم می گیرند خود را از حیوانات دیگر متمایز کنند و زندگی بهتری نسبت به آنها داشته باشند، یکی از شعارهای انقلاب خود را که می گوید «همه حیوانات برابرند» را به «همه حیوانات برابرند» تغییر می دهند. برابرند» اما برخی از حیوانات «برابرترند». این عبارت طعنه آمیز به این واقعیت اشاره دارد که از دیدگاه اورول، رژیم های سیاسی توتالیتر حتی از زیر و رو کردن معانی و کلمات برای ایجاد ارزش های خود خجالت نمی کشند.
نتیجه گیری
«معرفتشناسی سیاسی» و «فلسفه سیاسی زبان» شاخهها و رشتههایی هستند که اخیراً بهعنوان زیرمجموعههای متمایز در حوزه دانشگاهی فلسفه پدیدار شدهاند. اما اورول از همان ابتدا به اهمیت این مسائل پی برد و درباره آنها نوشت. بنابراین می توان گفت که برداشت های اورول از رابطه سیاست، اندیشه و زبان از زمان خود جلوتر بوده و به همین دلیل آثار او شایسته مطالعه و ارزیابی از منظر فلسفی است.
fararu به نقل از همه در یک