۴ نقل قول از بدبینترین فیلسوف غرب؛ «زندگی آونگی است میان رنج و ملال»
۱ دقیقه خوانده شدهآرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی بود که بیشتر به خاطر شاهکار فلسفیاش «جهان اراده و تخیل است» شهرت داشت. اگرچه شوپنهاور در طول زندگی اش تا حد زیادی نادیده گرفته شد، اما فلسفه او تأثیر عمیقی بر نسل های بعدی فیلسوفان و متفکران، از جمله فردریش نیچه گذاشت.
به گزارش فرادید، او معتقد بود که هدف نهایی زندگی این است که به آن چیزی که واقعا هستید تبدیل شوید. طبیعتاً نه برای رسیدن به چیزی به عنوان خوشبختی، بلکه فقط برای اینکه کمتر رنج بکشید. این همان درسی است که برخی از سنت های اندیشه شرقی، به ویژه اندیشه بودایی بیان می کنند. این سنتی است که شوپنهاور عمیقاً از آن الهام گرفته است. در اینجا 4 نقل قول نسبتا معروف از شوپنهاور را به اختصار توضیح می دهیم.
1. «تنها راه فرار از رنجی که اراده ایجاد میکند، اعتراف به بیهودگی تلاشهایمان و جستجوی خرد و درک است».
شوپنهاور در این نقل قول میگوید که منبع اصلی رنج در جهان یک نیرو یا انگیزه ذاتی است که او آن را اراده مینامد. از نظر شوپنهاور، اراده نیرویی کور و غیرمنطقی است که انسان را به جستجوی رضایت و موفقیت سوق می دهد، اما در نهایت تنها به ناامیدی و رنج می انجامد. از این رو میدید که «انگیزه و میل» عامل اساسی همه مصائب و گرفتاریهای انسان است، زیرا باعث میشود که انسان همیشه برای رسیدن به خواستههای خود تلاش کند. تلاشی که هرگز به هدف نهایی خود نمی رسد. حقیقت به گفته شوپنهاور این است که اگر به آنچه دارید راضی نباشید، به آنچه می خواهید راضی نخواهید بود و رنج ادامه خواهد داشت.
شوپنهاور برای فرار از این رنج معتقد بود که ما باید به بیهودگی تلاش خود پی ببریم و به دنبال خرد و درک باشیم. با درک ماهیت واقعی جهان و جایگاه خود در آن، می توانیم محدودیت های اراده خود را بپذیریم و حداقل در درون خود به آرامش و رضایت دست یابیم.
بدبین و خوش بین، نوشته ولادیمیر ماکوفسکی، 1893،
2. «کسی که بر اساس فطرت خود زندگی می کند با خود و با دنیا در صلح است».
به گفته شوپنهاور، زندگی در هماهنگی با طبیعت واقعی برای یافتن آرامش درونی و دستیابی به صلح با جهان ضروری است. وقتی به گونه ای زندگی می کنیم که حقیقت درونی ما را منعکس کند و ارزش ها و باورهای ما را منعکس کند، احتمالاً در زندگی خود احساس نارضایتی کمتری خواهیم داشت. از سوی دیگر، وقتی سعی می کنیم فردی متفاوت باشیم یا سعی می کنیم انتظارات دیگران را برآورده کنیم، ممکن است با خود و دنیای اطرافمان احساس بیگانگی کنیم.
3. “زندگی مانند آونگی است که بین رنج و ملالت در نوسان است.”
شوپنهاور «رنج» را نوعی جدایی و شکاف بین فردی که چیزی میخواهد و چیز یا هدفی که میخواهد تعریف میکند. این شکافی است که هرگز پر نمی شود. هر انسانی ممکن است در زندگی خود به اهداف و خواسته های زیادی دست یافته باشد. اما کدام یک از آنها در واقع او را راضی کرد و او را به جستجو و درخواست بیشتر وادار کرد؟
هر هدفی وقتی به دست میآید، بلافاصله جای خود را به هدف دیگر و آرزوی برآورده نشده میدهد. اینطور نیست که انسان آرزوی رسیدن به آن را داشته باشد; تبدیل به چیزی عادی و پیش پا افتاده می شود. به چیزی کسل کننده و کسل کننده تبدیل می شود.
او دوباره یک انسان و یک زندگی بی معنا می ماند. از این رو به دنبال هدفی جدید است تا به زندگی خود معنای تازه ای بدهد. اما این نتیجه ای جز تکرار همان چرخه کسالت و رنج نخواهد داشت. بدون رنج و کسالت.
شوپنهاور این چرخه زندگی را به صورت آونگی ترسیم می کند که بین رنج و کسالت به جلو و عقب می چرخد.
4. «انسان می تواند آنچه را که «بخواهد» انجام دهد، اما همان کار را «به ضرورت» نیز انجام می دهد.
به گفته شوپنهاور، اراده آزاد یک توهم است. از نظر او، تمام انتخاب ها و اعمال ما در نهایت توسط ترکیبی از عوامل بیرونی (مانند تأثیرات محیطی) و عوامل داخلی (مانند تجربیات گذشته) تعیین می شود. همه وقایع جهان بر اثر سلسله علل طولانی اتفاق میافتند و اعمال و تصمیمات انسان، مانند هر رویداد دیگری، محصول علل بسیاری است که آن عمل یا تصمیم را «ضرورت» کرده است. بنابراین، اگرچه فکر میکنیم طبق «اراده» خود عمل میکنیم، اما در واقعیت، «آنچه میخواهیم» انتخاب ما نبوده است. از این منظر، ایده “اراده آزاد” چیزی نیست جز یک تجربه ذهنی که از پردازش و تفسیر اطلاعات ذهن ما ناشی می شود، اما با حقیقت یا واقعیت عینی سازگار نیست.
fararu به نقل از همه در یک