مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

تحلیل فرانسیس فوکویاما از بازگشت دونالد ترامپ

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


آمریکا در مسیر جدیدی قرار دارد. میراث ترامپ چیست؟بعدی- فرانسیس فوکوالف نظریه پرداز سیاسی و مبدع نظریه «پایان تاریخ».

طبق آنچه که فایننشال تایمز به نقل از همه در یک گفته است. پیروزی بزرگ دونالد ترامپ و حزب جمهوری خواه در سه شنبه شب نوید تغییرات اساسی در سیاست های کلیدی آمریکا، از مهاجرت تا روابط با اوکراین را می دهد. اما اهمیت این انتخابات فراتر از سیاست های خاص است. حقیقت این است که این انتخابات مخالفت جدی رای دهندگان آمریکایی با مفاهیم لیبرالیسم و ​​مفهوم «جامعه آزاد» است. مفهومی که از دهه 1980 تغییرات زیادی را به خود دیده است.

در سال 2016، زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد، بسیاری آن را یک رویداد خارق العاده دانستند. او در مقابل حریفی بود که او را جدی نمی گرفت و همچنین اکثریت آرای مردم را به دست نیاورد. با پیروزی جو بایدن در سال 2020، به نظر می رسید آمریکا به روال معمول خود بازگشته و دوران پرتنش ترامپ به پایان رسیده است. اما آخرین نتایج نشان می دهد که شاید این دوره تصدی بایدن بود که استثنایی تلقی می شد. اکنون، دونالد ترامپ با حمایت گسترده عمومی و درک کامل شخصیت و برنامه های خود، دوران جدیدی را در سیاست آمریکا آغاز می کند که ممکن است جهان را نیز تحت تأثیر قرار دهد.

در این انتخابات، دونالد ترامپ نه تنها اکثریت آرا را به دست آورد، بلکه ایالت های کلیدی را نیز به دست آورد. از سوی دیگر، جمهوری خواهان کنترل سنا را دوباره به دست گرفتند و انتظار می رود اکثریت مجلس نمایندگان را حفظ کنند. با توجه به حضور پررنگ جمهوری خواهان در دیوان عالی، این حزب اکنون به کنترل همه شاخه های اصلی حکومت نزدیک شده است.

اما این دوره جدید در تاریخ آمریکا به چه معناست؟

لیبرالیسم کلاسیک به طور سنتی دکترینی است که بر احترام به کرامت برابر انسان ها، حاکمیت قانون و دخالت محدود دولت در زندگی فردی تأکید می کند. این اصل از آزادی ها و حقوق فردی حمایت می کند. اما در پنجاه سال گذشته این مفهوم دستخوش دو تغییر اساسی شده است. نخست، ظهور نئولیبرالیسم به عنوان یک دکترین اقتصادی، بازارها را در موقعیت مرکزی قرار داده و توانایی دولت ها را برای حمایت از گروه های آسیب پذیر محدود کرده است. نتیجه این رویکرد افزایش ثروت جهانی بود، اما طبقه کارگر بسیاری از مشاغل و قدرت اقتصادی را از دست داد و سرمایه به آسیا و سایر مناطق در حال توسعه سرازیر شد.

دومین تحول در لیبرالیسم با ظهور سیاست هویتی رخ داد. این تغییر دیدگاه مترقی طبقه کارگر را با حمایت هدفمند از گروه های اقلیت مانند اقلیت های نژادی، مهاجران و اقلیت های جنسی جایگزین کرد. به این ترتیب، قدرت دولتی به جای عدالت بی طرفانه به سمت دستیابی به نتایج اجتماعی خاص برای این گروه ها هدایت شد.

دونالد ترامپ و حامیانش اکنون در تلاش هستند تا با بازگشت به محافظه کاری و تفسیر جامعه آزاد آمریکا از منظری جدید، لیبرالیسم کلاسیک را بازتعریف کنند. این تعبیر به اصول اولیه پایبند است و در مقابل این تحریفات می ایستد. در عین حال، توسعه بازار کار و حرکت به سمت اقتصاد مبتنی بر اطلاعات، تغییرات عمیقی را در ساختارهای شغلی ایجاد کرده است. در دنیای امروز که اکثر مردم به جای کار یدی در کارخانه ها پشت کامپیوتر کار می کنند، زنان فرصت های برابر بیشتری یافته اند. این تغییرات همچنین ساختار قدرت را در خانواده ها متحول کرد و توجه جامعه را به دستاوردهای زنان معطوف کرد.

این تحولات، همراه با تصورات غلط گاه از لیبرالیسم، تأثیرات عمیقی بر ساختارهای اجتماعی و قدرت سیاسی گذاشت. طبقه کارگر که زمانی خود را نماینده سیاست مترقی می دانست، احساس کرد که احزاب چپ دیگر صدای واقعی آن نیستند و به سمت احزاب راست روی آوردند. حزب دمکرات که زمانی از طبقه کارگر حمایت می کرد، به تدریج تبدیل به حزبی شد که حول محور متخصصان تحصیلکرده شهری متمرکز بود و ارتباط خود را با پایگاه سنتی خود از دست داد.

این روند نه تنها در آمریکا، بلکه در اروپا نیز قابل مشاهده است. در کشورهایی مانند فرانسه و ایتالیا، کارگران و رای دهندگان چپ سابق اکنون به چهره های ناسیونالیستی مانند مارین لوپن و جورجیا ملونی روی آورده اند. این افراد از نظام تجارت آزاد که از نظر آنها امنیت شغلی و معیشت آنها را تهدید می کند ناراضی هستند و از احزاب مترقی که بیشتر به مسائل جهانی و زیست محیطی می پردازند و کمتر به مشکلات طبقه کارگر توجه می کنند ناامید هستند.

بی تفاوتی طبقه کارگر به تهدیدهای ترامپ علیه نظم لیبرال

این تحولات اجتماعی گسترده در الگوهای رأی گیری اخیر آمریکا نیز به وضوح قابل مشاهده است. پیروزی جمهوری خواهان تا حد زیادی به حمایت طبقه کارگر سفیدپوست وابسته بود. اما نکته جالب این است که دونالد ترامپ توانست درصد زیادی از کارگران سیاه پوست و لاتین تبار را به خود جذب کند. برای بسیاری از این رای دهندگان، وابستگی طبقاتی مهمتر از نژاد یا قومیت بود. برای مثال، کارگر لاتین تبار ممکن است دلیلی برای حمایت از لیبرالیسم مترقی که از مهاجران غیرقانونی و حقوق زنان دفاع می کند، پیدا نکند.

همچنین واضح است که اکثر رای دهندگان طبقه کارگر نگرانی چندانی در مورد تهدیدات احتمالی ترامپ علیه نظم لیبرال چه در داخل و چه در سطح بین المللی ندارند. ترامپ نه تنها نئولیبرالیسم و ​​لیبرالیسم مترقی، بلکه حتی لیبرالیسم کلاسیک را به چالش می کشد. این تهدید در بسیاری از سیاست های او مشهود است و انتظار می رود دوره دوم ریاست جمهوری او بسیار متفاوت و جسورتر از دوره اول باشد.

سوال اصلی این است که آیا ترامپ می تواند به وعده های خود عمل کند؟ بسیاری از رای دهندگان او سخنان او را جدی نمی گیرند و جمهوری خواهان امیدوارند که توازن قوا در نظام سیاسی آمریکا مانع از اجرای بدترین سیاست هایش شود. اما ممکن است این یک اشتباه بزرگ باشد و تهدیدات ترامپ را باید جدی گرفت.

سیاست های حمایت گرایانه ترامپ و نقش کلیدی تعرفه ها

دونالد ترامپ مدافع سرسخت اقدامات حمایتی است و “تعرفه” یکی از زیباترین کلمات در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرد که برای همه کالاهای وارداتی بدون در نظر گرفتن کشور مبدا، 10 تا 20 درصد عوارض گمرکی اعمال شود. این قانونی است که برای اجرای آن نیازی به تایید کنگره ندارد.

بسیاری از اقتصاددانان هشدار داده اند که این سیاست های حمایتی می تواند اثرات منفی عمیقی بر اقتصاد ایالات متحده داشته باشد که می تواند با افزایش تورم، کاهش بهره وری و اشتغال ضعیف نشان داده شود. اجرای این تعرفه ها زنجیره تامین را مختل می کند و تولیدکنندگان محلی را مجبور می کند برای رهایی از مالیات های سنگین لابی کنند. این وضعیت فضای فساد و تبعیض را ایجاد می کند، زیرا شرکت ها به دنبال جلب رضایت رئیس جمهور هستند.

علاوه بر این، تعرفه های سنگین ممکن است باعث تلافی سایر کشورها شود و منجر به کاهش شدید تجارت و درآمد شود. دونالد ترامپ ممکن است مجبور به عقب نشینی در مواجهه با پیامدهای این سیاست ها شود. اما او ممکن است مانند کریستینا فرناندز کرشنر، رئیس جمهور سابق آرژانتین، به دستکاری آمارها برای پوشاندن حقایق ناخوشایند متوسل شود.

انتقام گیری ترامپ از مخالفان از راه های قضایی

در مورد سیاست های مهاجرتی، ترامپ این بار به بستن مرزها محدود نمی شود، بلکه به دنبال دستیابی به یک هدف گسترده تر است: اخراج حداکثر 11 میلیون مهاجر غیرقانونی که در حال حاضر در ایالات متحده زندگی می کنند. اجرای این طرح مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه در زیرساخت ها مانند مراکز بازداشت، نیروی کنترل مهاجرت و دادگاه های مربوطه است. اما این سیاست ممکن است عواقب جدی برای صنایع وابسته به کارگران مهاجر به ویژه در بخش کشاورزی و ساخت و ساز داشته باشد. از نظر اخلاقی، این طرح با چالش‌های عمده‌ای مواجه است، زیرا جدایی خانواده می‌تواند منجر به درگیری‌های داخلی در ایالات تحت کنترل دموکرات‌ها شود. کشورهایی که تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این سیاست ها انجام خواهند داد.

در این دوره از مبارزات انتخاباتی، دونالد ترامپ با تمرکز و انگیزه بی سابقه ای به دنبال انتقام از افرادی است که معتقد است به او ظلم کرده اند. او اعلام کرده است که از سیستم قضایی برای محاکمه افرادی مانند لیز چنی، جو بایدن، مارک میلیو و حتی باراک اوباما استفاده خواهد کرد. علاوه بر این، او با اعمال جریمه و لغو مجوز، منتقدان خود را در رسانه ها تهدید به سکوت کرد. اگرچه مشخص نیست ترامپ تا چه اندازه در اجرای این تهدیدات موفق خواهد بود، اما تعیین قضات همسو با اهداف جمهوری خواهان این امکان را فراهم می کند که موانع قضایی کمتری بر سر راه او قرار گیرد.

اوکراین؛ بزرگترین بازنده سیاست خارجی ترامپ

سیاست خارجی آمریکا نیز در دوره ترامپ شاهد تغییرات عمده ای خواهد بود. از سوی دیگر، اوکراین ممکن است بزرگترین بازنده باشد. زیرا ممکن است ترامپ این کشور را مجبور به پذیرش شرایط روسیه برای قطع کمک های نظامی کند. وی همچنین در محافل خصوصی تهدید کرد که آمریکا را از ناتو خارج خواهد کرد یا حداقل به ماده 5 این قرارداد (که مبنای دفاع متقابل است) پایبند نخواهد بود. فقدان رهبری آمریکا توانایی ناتو برای مقابله با تهدیدات روسیه و چین را تضعیف می کند و نظم جهانی را به چالش می کشد. این تغییرات همچنین می تواند پوپولیست های اروپایی مانند آلترناتیو برای آلمان و مجلس ملی در فرانسه را تقویت کند.

متحدان آسیایی آمریکا از این تغییرات مستثنی نخواهند شد. اگرچه ترامپ رویکرد سختگیرانه ای در برخورد با چین دارد، اما او رهبری شی جین پینگ را تحسین می کند و ممکن است با توافق در مورد تایوان موافقت کند. با وجود بی میلی آن به استفاده از نیروی نظامی، خاورمیانه ممکن است یک استثنا باشد. زیرا احتمالاً او به طور کامل از سیاست های تهاجمی بنیامین نتانیاهو علیه حماس، حزب الله و ایران حمایت می کند.

افزایش شکاف های اجتماعی و تضعیف اعتماد عمومی به جامعه آمریکا

به نظر می رسد این بار دونالد ترامپ مصمم تر از دور اول ریاست جمهوری اش برای اجرای برنامه هایش است. دونالد ترامپ و جمهوری خواهان به این نتیجه رسیده اند که موفقیت نیازمند نیروی کار کارآمد و هماهنگ است. در سال 2016، ترامپ با تکیه بر جمهوری خواهان میانه رو و بدون تیمی از سیاست گذاران متحد وارد کاخ سفید شد.

در دوره اول ریاست جمهوری، بسیاری از دستورات ترامپ با موانع مختلفی روبرو بود. برخی مسدود شدند، برخی هدایت شدند و برخی به تأخیر افتادند. در روزهای رو به پایان اولین دوره ریاست جمهوری خود، او فرمان اجرایی ایجاد دسته جدیدی به نام جدول F را صادر کرد. این نامگذاری به کارمندان فدرال اجازه می داد بدون حمایت های شغلی معمول اخراج شوند و به ترامپ اجازه می داد هر کارمند دولتی را که دوست نداشت اخراج کند. . احیای این برنامه یکی از اهداف اصلی او در دوره دوم ریاست جمهوری است. محافظه کاران همچنین در حال تهیه فهرستی از مقامات دولتی هستند که وفاداری شخصی به ترامپ تنها معیار انتخاب آنهاست. رویکردی که احتمال اجرای کامل برنامه های او را در آینده افزایش می دهد.

قبل از انتخابات، برخی از منتقدان، از جمله کامالا هریس، ترامپ را به گرایش به فاشیسم متهم کردند. اگرچه این اتهام ممکن است کاملاً دقیق نباشد، زیرا او به دنبال ایجاد یک رژیم توتالیتر نیست. در عوض، آنچه در حال وقوع است، فرسایش تدریجی نهادهای لیبرال است، روندی که شباهت زیادی به سیاست های ویکتور اوربان در مجارستان پس از بازگشت وی به قدرت در سال 2010 دارد.

این فرسایش نهادها قبلاً آغاز شده است و ترامپ تأثیر عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشته است. او با تشدید شکاف‌های اجتماعی، موفق شد جامعه‌ای را که زمانی از اعتماد عمومی بالایی برخوردار بود، به جامعه‌ای با سطح پایین اعتماد عمومی تبدیل کند. با نشان دادن حکومت به عنوان یک نهاد شیطانی، اعتماد مردم به حکومت را تضعیف کرد و فضای سیاسی را خشن و متشنج تر کرد. همچنین فضایی را ایجاد کرد که در آن نفرت و تبعیض به راحتی نمایان شد و از سوی دیگر، اکثریت جمهوری خواهان را به این باور رساند که رئیس جمهور سابق غیرقانونی است و انتخابات 2020 دزدیده شده است.

پیروزی قاطع جمهوری خواهان، از ریاست جمهوری گرفته تا سنا و شاید مجلس نمایندگان، نظرات ترامپ را تایید می کند و به او آزادی عمل بیشتری می دهد. امید است نهادهای بازدارنده همچنان بتوانند مانعی بر سر راه او ایجاد کنند. اما ممکن است لازم باشد که بحران به نقطه رو به وخامت برسد تا فرصتی واقعی برای بازسازی و بهبود نهادها و بازگشت به دموکراسی فراهم شود.

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *