ترامپ و آینده سیاست جهانی: تغییر مسیر یا بازگشت به گذشته؟
۱ دقیقه خوانده شدهآینده جوزف نای، بنیانگذار نظریه قدرت نرم و کارشناس سیاست خارجی و روابط بین الملل
طبق گزارش همه در یک به نقل از Project Syndicate، پیشبینی سیاستهای آینده همیشه دشوار است، اما در مورد رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، دشواری دوچندان میشود. دونالد ترامپ نه تنها آزادانه صحبت می کند و مرتباً مواضع خود را تغییر می دهد، بلکه از غیرقابل پیش بینی بودن به عنوان یک ابزار چانه زنی مفید استفاده می کند. با این حال، می توان با تحلیل بیانیه های مبارزات انتخاباتی، انتصابات کلیدی و اولین دوره ریاست جمهوری او تصویری از سیاست خارجی او به دست آورد.
تناقضات در سیاست های ترامپ: وفاداری شخصی یا رویکرد استراتژیک؟
مشکل اینجاست که اگرچه میدانیم ترامپ چه کسی را برای پستهای کلیدی انتخاب کرده است، اما دیدگاههای اعلام شده آنها اغلب با یکدیگر در تضاد است. ترامپ در تلاش برای اجتناب از جمهوری خواهان سنتی که او را در دوره اول ریاست جمهوری اش محدود کردند، بیشتر بر وفاداری شخصی در انتصابات خود تمرکز کرد. با این حال، حتی این ویژگی نمی تواند به طور کامل در پیش بینی سیاست های او کمک کند.
برای مثال به رویکرد ترامپ در قبال چین نگاه کنید. انتخاب های او برای سمت های حساسی مانند وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی و سناتورهای مارکو روبیو و مایکل والتز از جمله “پرنده های جنگی” معروفی هستند که چین را یک تهدید بزرگ می دانند و معتقدند که باید با قوت بیشتری به آن پاسخ داد. همچنین از کمپین ترامپ مشخص است که او می خواهد تعرفه های جدیدی بر واردات از متحدان آمریکا وضع کند و همچنین تعرفه ها را بر کالاهای وارداتی از چین افزایش دهد.
با توجه به اینکه دونالد ترامپ قبلاً برنامه های خود را برای اعمال تعرفه بر واردات از مکزیک، کانادا و چین اعلام کرده است، انتظار می رود که تعرفه های جدیدی اعمال شود. با این حال، نرخ، مدت و معافیت های این تعرفه ها نامشخص است و تحت تأثیر فشارهای سیاسی داخلی و ترجیحات شخصی ترامپ قرار دارد. همانطور که اسکات بسانت، نامزد ترامپ برای وزارت خزانه داری اخیراً گفت: “من فکر می کنم بسیاری از کارهایی که ترامپ انجام می دهد تنش ها را برای کاهش آن افزایش می دهد و هدف من در دولت او نجات تجارت بین المللی خواهد بود.”
علاوه بر این، هنوز مشخص نیست که ترامپ به تلافی احتمالی شرکای تجاری آمریکا چه پاسخی خواهد داد. اگر جنگ های تجاری تلافی جویانه منجر به افزایش تعرفه ها و قیمت ها شود، بازگشت تورم می تواند به واکنش سیاسی داخلی منجر شود. از آنجایی که ترامپ به مهارتهای مذاکرهاش افتخار میکند، احتمالاً به دنبال مصالحه است. آیا او می تواند در ازای دستیابی به توافق تجاری با چین و معرفی آن به عنوان یک پیروزی بزرگ، حمایت ضعیف تری از تایوان از سوی همتای چینی خود، شی جین پینگ، به دست آورد؟ برخی از متحدان آسیایی آمریکا دقیقاً نگران این سناریو هستند.
ترامپ و تضعیف چندجانبه گرایی: بازگشت به سیاست های انزواطلبی؟
با توجه به اظهارات ترامپ در مبارزات انتخاباتی و دوره اول ریاست جمهوری اش، به نظر می رسد که او به دنبال تضعیف تکثرگرایی و اتحاد است. ترامپ وعده خروج از توافقنامه آب و هوای پاریس و افزایش تولید و صادرات نفت و گاز داخلی را داد. اگرچه قیمت انرژیهای تجدیدپذیر ایالات متحده در حال کاهش است، باید دید که آیا سیاستهای او میتواند این تأثیر مثبت بازار را با کاهش رقابتپذیری هزینه صنعت انرژیهای تجدیدپذیر جبران کند یا خیر.
در خاورمیانه، لفاظی های انتخاباتی دونالد ترامپ بی دریغ از اسرائیل حمایت می کند و او همچنان به مذاکره درباره توافقنامه ابراهیم که به عادی سازی روابط اسرائیل با چهار کشور عربی منجر شد، لاف می زند. پس از این موفقیت، زمانی که دولت بایدن تلاش کرد تا با متقاعد کردن عربستان سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل، این دستاورد را گسترش دهد، سعودی ها پیش شرطی گذاشتند: اسرائیل باید برای ایجاد کشور فلسطین گام بردارد. با این حال، ائتلاف راستگرای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به شدت با راهحل دو کشور مخالف است و از زمان حمله حماس در 7 اکتبر 2023، حمایت عمومی اسرائیل از چنین راهحلی که قبلاً کم بود، بیشتر کاهش یافته است. شکی نیست که ترامپ می خواهد موفقیت های قبلی خود در منطقه را گسترش دهد. اما نحوه انجام این کار برای بسیاری غیرمنتظره باقی مانده است.
آینده اوکراین در دوران ترامپ: حفظ حاکمیت یا فداکاری برای صلح؟
در مورد اروپا و ناتو، ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی گفت که می تواند جنگ در اوکراین را «در یک روز» پایان دهد. واضح است که این ادعا محقق نخواهد شد، اما چگونگی تلاش ترامپ برای دستیابی به آتش بس همچنان در هاله ای از عدم اطمینان احاطه شده است. یک احتمال این است که او قصد دارد کمک های نظامی به اوکراین را کاهش دهد و موقعیت مذاکره این کشور را تضعیف کند تا اوکراین را مجبور به پذیرش شرایط روسیه کند. در سناریویی دیگر، ترامپ ممکن است به طور موقت از اوکراین حمایت کند و در عین حال به سمت «راه حل کره ای» حرکت کند.
در این سناریو، خط مقدم کنونی به یک منطقه غیرنظامی شده تبدیل میشود که توسط نیروهای حافظ صلح سازمان ملل یا اروپایی مستقر شده است و روسیه اگر بخواهد جنگ را از سر بگیرد، باید آنها را اخراج کند. اوکراین می تواند حاکمیت خود را بر مناطقی مانند دونباس حفظ کند، اما ممکن است نتواند به ناتو بپیوندد. از سوی دیگر، برخی از کشورهای منتخب، به ویژه “دوستان اوکراین” ممکن است در صورت نقض منطقه غیرنظامی شده توسط روسیه، پیشنهاد حمایت از اوکراین را بدهند.
هنوز مشخص نیست که آیا ترامپ از مهارت های مذاکره خود با ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه برای رسیدن به چنین مصالحه ای استفاده خواهد کرد یا خیر. اما برای ترامپ که همیشه به دنبال میراث ماندگار خود است، توافقی مشابه قطعا جذاب خواهد بود.
“اول آمریکا”: ترامپ و بازتعریف منافع ملی در سیاست خارجی
اگرچه پیشبینیهای مبتنی بر بیانیههای مبارزات انتخاباتی و انتصابها هنوز ما را در هالهای از ابهام قرار میدهند، ما حداقل میتوانیم ترامپ را در سنت تاریخی سیاست خارجی آمریکا قرار دهیم. به یاد بیاوریم سخنان او در روز اول که در آن اعلام کرد: از این لحظه به بعد آمریکا پیشتاز خواهد بود… ما روش زندگی خود را به کسی تحمیل نمی کنیم، بلکه آن را به عنوان نمونه ای درخشان تبدیل خواهیم کرد. این دیدگاه با رویکرد «شهر روی» در برخورد با سیاست خارجی آمریکا همخوانی دارد، که این دیدگاهی است که ریشه در تاریخ سیاست خارجی آمریکا دارد آیا این به معنای فعالیت در سیاست جهانی است؟
در قرن بیستم، سیاست خارجی وودرو ویلسون به دنبال تضمین دموکراسی در سطح جهانی بود، در حالی که جان اف. کندی از آمریکایی ها خواست به این فکر کنند که چه کاری می توانند برای بقیه جهان انجام دهند و او سپاه صلح را در سال 1961 تأسیس کرد. دو رکن اساسی: رهبری جامعه جهانی در حال رشد از دموکراسی ها و ترویج آزادی و عدالت و کرامت انسانی.
اما در مقایسه با این سنت ها، رویکرد ترامپ بیشتر با سنت اول مطابقت دارد. بر اساس دیدگاه «اول آمریکا» که در سخنان آغازین خود بیان کرد، او بهجای ترویج دموکراسی یا حقوق بشر در سطح جهانی، به دنبال حفظ منافع ملی آمریکاست. این رویکرد، برخلاف سیاستهای کنشگرایانهای که در دورههای گذشته دیده میشد، بر منافع و استراتژیهای کوتاهمدت و کمتر مداخلهجویانه تأکید دارد.