خداحافظ رومن گاری؛ سفری به زندگی نویسندهای که خودکشی کرد
۱ دقیقه خوانده شدهبعدی- دوم دسامبر مصادف با سالگرد درگذشت یکی از بزرگترین نویسندگان جهان، رومن ژاری است. داستان های او ما را با جنگ، حیوانات و فرانسه همراهی می کند. اما مرگ او ما را شگفت زده کرد.
به گزارش فردا رزا خانم در لهستان به دنیا آمد، اما سال های زیادی را در مراکش و الجزایر گذراند و زبان عربی را به عنوان زبان مادری خود صحبت می کند. اکثر مستاجران سیاه پوست بودند. درست مثل آفریقا. متنی که خواندید بخشی از کتاب «زندگی بعدی» نوشته رومن گری است که برنده جایزه ادبی گنکور شد.
این پسر خوش تیپ که در سال 1914 در لیتوانی به دنیا آمد، در چهارده سالگی به همراه مادرش تصمیم گرفت به فرانسه مهاجرت کند. و این کسی نبود جز رومن کایستف یا نویسنده معروف رومن گری. گری در سال 1938 خدمت سربازی اجباری خود را در جنگ جهانی دوم آغاز کرد و پس از شکست فرانسه به آفریقا و انگلیس گریخت و به شارل دوگل و گروهش پیوست. او به خاطر خدماتش توسط شارل دوگل نشان لژیون افتخار را دریافت کرد و همیشه به اهداف گروه وفادار بود.
مهمترین آثار رومن ژاری
نوشته های رومن گری را می توان به دو بخش تقسیم کرد. نوشته هایی که با هویت واقعی و هویت کاذب امیل آذر منتشر کرد. Emile Azhar مشهورترین شخصیتی است که او برای خود انتخاب کرد و با او جوایز زیادی را دریافت کرد. وداع باگری کوپر و بادبادک ها را نیز می توان یکی از مهم ترین آثار رومن گری دانست که به زبان های مختلف ترجمه شده است.
معنای زندگی و مرگ از دیدگاه رومن گری
رومن گری در زندگی خود تجربیات متنوع و شگفت انگیزی را به اشکال مختلف پشت سر گذاشته است. وی به مدت 15 سال دیپلمات فرانسوی در بلغارستان، سوئیس و آمریکا بود و زمانی همسر جین سبرگ بازیگر مشهور آمریکایی الگوبرداری از آرتور میلر و مرلین مونرو بود و در حال نگارش کتاب «سگ سفید» است. در مورد زندگی اش با او رومن ژاری نویسنده نابغه ای بود که به اوج رسید و در هر زمینه ای که وارد شد شگفتی ایجاد کرد. او چهره خود را تغییر می دهد تا بتواند دنیای جدیدی با ظاهری دیوانه و قاتل خلق کند.
او بزرگترین حقه را به منتقدان میزند و وقتی میبیند که از آثارش استقبال نمیشود، نام «امیل آذر» را انتخاب میکند و دوباره شروع به نوشتن میکند.
رومن گری گاهی مانند معاصرانش سارتر و آلبر کامو در مردی با کبوتر طنزهای تلخ می نویسد و گاهی در فیلم خداحافظ کوپر، بادبادک ها از سیاست فعلی جهان انتقاد می کند. شاید بتوانیم رومن گری را دوستدار محیط زیست و فیل بدانیم زیرا او کتاب ریشه های آسمان را در سال 1956 نوشت.
گری هرگز جنگ را دوست نداشت و این را در آثارش نشان می دهد. شاه سلیمان در این کتاب زندگی یک سرباز و تاجر کهنه کار را روایت می کند که در بستر مرگ می خواهد بار دیگر بر نیروهای دیکتاتوری غلبه کند و به سراغ فردی که دوستش دارد برود، اما می فهمد که دیگر دیر شده است. در بادبادک ها، لودو یک پستچی اهل نرماندی است که یک رستوران سه ستاره را اداره می کند. عموی لودو، آمبروز، بادبادک میسازد و در طول جنگ جهانی رئیس انجمن بادبادکسازان فرانسه میشود. اما پس از سقوط فرانسه دیگر نمی توانست به راحتی بادبادک بسازد.
و در اعترافاتش که پس از مرگش ترک کرده است. او در مورد تغییر هویتش می گوید: از اینکه چیزی جز خودم نبودم خسته شده بودم و وسوسه تنوع به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. او معتقد بود که همه مردم دچار وسوسه چندهمسری هستند و باید چندین بار پیوند و هویت خود را قطع کنند. در بادبادکها میگوید «یکبار برای همیشه از هر چیزی میترسم، پس باید تغییر کنم» و در نهایت به این نتیجه میرسد که زندگی چیزی بیش از آن چیزی نیست که تاکنون تجربه کرده است.
رومن گری از پیری متنفر بود و دوست نداشت در رختخواب بمیرد، یک سال پس از خودکشی همسر سابقش، جین سیبرگ، با یک گلوله به زندگی خود پایان داد و در یادداشتی کوتاه نوشت. “به من خوش گذشت. ممنون، خداحافظ.”
کتاب خداحافظی کوپر
رمان وداع کوپر در سال 65 با ترجمه سروش حبیبی در نشر نیلوفر منتشر شد. داستان پسر جوانی را روایت می کند که در جریان جنگ ویتنام از آمریکا فرار می کند و به کوه های آلپ می رود. مهران مدیری در گفت و گو با سروش صحت در برنامه افتتاحیه این کتاب، این رمان را یکی از تاثیرگذارترین رمان های فرانسوی معرفی کرد.