شما خیلی دیر به مهمانی آمدید! / چرا تاکنون فرازمینیها را ندیدهایم؟
۱ دقیقه خوانده شدهبعدی- تابستان امسال، فده آلوارز، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده اروگوئهای، با «بیگانه: رومولوس»، یک فیلم علمی تخیلی و ترسناک آمریکایی که انتظار میرود 16 آگوست آینده اکران شود، بازمیگردد و یک فیلم جدید به مجموعه اضافه میکند. فیلم های مربوط به بیگانگان و فرازمینی ها افزایش خواهد یافت. باید دید که آیا «بیگانه: رومولوس» کاری فراتر از ادای احترام به فیلم «بیگانه» ساخته ریدلی اسکات در سال ۱۹۷۹ انجام خواهد داد یا خیر.
بر اساس گزارشی از تلگراف. ژانر فانتزی بیگانه باقی مانده است، اما حتی وحشیانه ترین فانتزی نیز هنوز کاری برای تغییر آن انجام نداده است. بیگانه از ریدلی اسکات، یک بیگانه تهاجمی و خطرناک فرازمینی را به تصویر می کشد که به یک سفینه فضایی حمله می کند و خدمه آن را نابود می کند. در ادامه فیلمهای این ژانر، کارگردان جان کارپنتر در سال 1982 فیلم «موجود» را کارگردانی کرد. این فیلم پس از اکران توسط منتقدان نادیده گرفته شد و بسیاری آن را تقلیدی ناشیانه از فیلم «بیگانه» ریدلی اسکات دانستند، اما پس از درگذشت. با گذشت سالها، کم کم توجه بینندگان به این فیلم جلب شد. داستان آن فیلم در مورد کارمندان یک پایگاه تحقیقاتی آمریکایی در قطب جنوب بود که با نوعی موجودات بیگانه مواجه می شوند که در واقع مانند انگل ها در بدن موجودات زنده دیگر آلوده و پنهان می شوند و زمانی که در معرض آن قرار می گیرند نابود می شوند. بدن فیزیکی اجساد قربانیان آنها به شکلی وحشتناک و تشنه به خون دچار جهش می شوند و خدمه پایگاه درگیر چالش های مرموز و غیرمنتظره ای برای پاکسازی و شناسایی افراد آلوده می شوند.
در نتیجه، فیلمهای این ژانر سطح جدیدی از هراس وجودی را اضافه کردند. سپس در سال 1982 فیلم فرازمینی ساخته استیون اسپیلبرگ تولید شد. در ابتدای فیلم، بیگانگانی که با کشتی خود به زمین آمده اند، در جنگل به دنبال حیات و پوشش گیاهی در سطح زمین هستند، غافل از اینکه افراد ناشناسی که از حضور بیگانگان باخبر هستند، در جستجوی آنها هستند. بیگانگان با دیدن آنها بلافاصله به کشتی باز می گردند تا زمین را ترک کنند، اما یکی از آنها از سوار شدن به کشتی خودداری می کند و روی زمین تنها می ماند. در روزهای بعد، همان افراد ناشناس که از حضور بیگانه بر روی زمین آگاه بودند، به جستجوی آن ادامه میدهند، اما یک پسر نوجوان محلی در حدود 11 سالگی بیگانه را پیدا میکند و به تدریج آن را به خانه نزد خانوادهاش میبرد. اعضا با یک بیگانه دوست می شوند. با این حال، افراد ناشناس که همچنان در جستجوی بیگانه هستند، قدم به قدم به آن نزدیک می شوند.
در ET، هوش مهم است و فرازمینی به دلیل اینکه او یک مسافر فضایی است، خوش خیم به تصویر کشیده می شود. هر گونه ای که به اندازه کافی باهوش باشد تا در میان ستارگان سفر کند، آنقدر باهوش است که خطری برای دیگران ایجاد نکند و در واقع در فیلم، هدف سفر فضایی چیزی شبیه باغبانی و گیاه شناسی می شود.
در ادامه دو فیلم بعدی به کارگردانی ریدلی اسکات، «پرومته» در سال 2012 و «پیمان» در سال 2027، در فیلم «ای. در فیلمهای اسکات، باغبانهای به اصطلاح کیهانی به نام «مهندسان» با خوشحالی گونههای مهاجم (غبار سیاه مولد زنومورف) را در سراسر جهان پراکنده میکنند. خشونت زمانی مفهوم تکاملی پیدا می کند که مجبور باشید برای منابع محدود رقابت کنید. با این حال، لحظه ای که در میان ستاره ها سفر می کنید، منابع در دسترس شما نامحدود می شود. با فرض اینکه بتوانید به راحتی حرکت کنید، دشمن هیچ استفاده ای در فضا ندارد.
اگرچه چشم انداز حیات بین ستاره ای زمینه مناسبی را برای فیلم های پرفروش هالیوود فراهم کرده است، اما جستجوی واقعی برای حیات بیگانه نتایج متفاوتی داشته است. هنگامی که نمایشگاه جهانی پاریس در سال 1900 افتتاح شد، پر از شگفتی بود، از جمله نمایش بزرگترین تلسکوپ جهان. یک توپ با قطر 45 متر جایزه ای 100000 فرانک (حدود 500000 پوند امروز) را برای اولین کسی که با یک گونه فرازمینی تماس می گیرد، اعلام می کند. در سال 1900، ایده بیگانگان دیگر بیگانه نبود. زندگی قابل سکونت در جهان های دیگر برای قرن ها موضوع بحث جدی بوده است و پیشنهاداتی در مورد نحوه برقراری ارتباط با سیارات دیگر ارائه شده است. آنچه مهم است این است که بند استثنایی که در شرایط جایزه نوشته شده است برای این است که تماس با مریخ برای شما چیزی به ارمغان نمی آورد، زیرا تماس با مریخ قبلا برقرار شده است.
پیشگامان رادیو نیکولا تسلا و گوگلیلمو مارکونی ادعا کردند که سیگنال هایی از فضا دریافت کرده اند. ستاره شناس پرسیوال لاول که ایده “کانال در مریخ” را مطرح کرد، موضوع حیات هوشمند در مریخ را مطرح کرد و کتاب هایی در این زمینه نوشت و حتی توانست مراکز علمی را در مورد وجود حیات هوشمند در مریخ متقاعد کند.
بر اساس این نظریه، مریخ یک سیاره سبز با آب است که به مرور زمان خشک شده است و مریخی ها با حفر کانال های مهندسی، آب را از قطب یخ زده به تمام نقاط مریخ منتقل می کنند. نیم قرن بعد، تصورات ما درباره موجودات فضایی تغییر کرده است. مطالعات بیشتر روی مریخ و زهره نشان داده است که این سیارات بی جان هستند. در همان زمان، معلوم شد که جهان به طور قابل توجهی بزرگتر از آن چیزی است که هر کسی در سال 1900 تصور می کرد. انریکو فرمی، یک فیزیکدان ایتالیایی-آمریکایی، در طی یک گفتگوی ناهار با ادوارد تلر، هربرت یورک و امیل کونوپینسکی، جرقه ای را برای همکارانش برانگیخت… آزمایشگاه ملی لس آلاموس در نیومکزیکو، این سوال: “همه کجا هستند؟”
این کهکشان به اندازه ای قدیمی است که گونه های هوشمند دیگری که قادر به سفر بین ستاره ای هستند چندین بار از هر منظومه ستاره ای بازدید کرده اند. زمان کافی برای ظهور و سقوط امپراتوری های کهکشانی گذشته است. اما وقتی به دنبال آن می گردیم، هیچ مدرکی برای آن پیدا نمی کنیم.
ما انسان ها در دهه 1960 شروع به تلاش برای یافتن تمدن های بیگانه و فرازمینی با استفاده از تلسکوپ های رادیویی کردیم. موضع کاملاً منطقی ما این بود: “اگر ما اینجا هستیم، چرا آنها نباید آنجا باشند؟” امکانات زندگی در جهان اطراف ما شکوفا شد. ما متوجه شدیم که تقریباً همه ستارگان سیاره دارند و بیشتر آنها دارای سیارات سنگی هستند که در منطقه قابل سکونت اطراف ستاره می چرخند. آب همه جا هست: اقیانوس های عجیب و غریب زیادی وجود دارد که ما فقط در منظومه شمسی از آنها می دانیم. میکروب هایی در زمین یافت شده اند که می توانند در برابر سختی های فضای بیرونی مقاومت کنند. بدون شک، برخورد شهابها هر از چند گاهی آنها را به فضا میبرد. و با این حال، برخی از گونه های سخت تر ممکن است در گوشه های عجیب و غریب تر مریخ رشد کنند.
همه این موارد سکوت کیهانی را بیش از پیش نگران کننده می کند. دستیابی به سفرهای فضایی بسیار دشوارتر از آنچه انتظار داشتیم و به طرز غیرقابل تصوری گران بوده است. بازدید از همسایگان نزدیک تقریبا غیرممکن است. فضا بسیار وسیع است و دیدن این که چگونه سفر در زمان خدمه زنده را حتی تا نزدیکترین سیارات ما نابود نمی کند دشوار است. سفر بین منظومه های ستاره ای کاملا غیرممکن است. زندگی، حتی از نوع هوشمند آن، ممکن است در سراسر جهان رایج باشد، اما هر نمونه ای از آن باید در انزوا زندگی کند و بمیرد. فاصله بین ستاره ها به قدری زیاد است که ارتباط بی سیم غیرعملی است. تمدن ها پدیده هایی با انرژی بالا هستند و همه پدیده های پر انرژی به سرعت ناپدید می شوند. زمانی که سیگنال احتمالی یک تمدن فرازمینی را دریافت کنیم، احتمالاً از قبل مرده است.
خورشیدهایی مثل خورشید ما مدل قدیمی هستند و سوسو می زنند. زندگی مانند ما در جهان در اوج خود بود و احتمالاً پاسخ به این سؤال بود که “همه کجا هستند”؟ ممکن است “برای مهمانی خیلی دیر است” باشد!
دیگران نظریه های نگران کننده تری در مورد سکوت کیهانی ارائه کرده اند. سیکسین لیو، نویسنده برنده جایزه هوگو، در کتاب سال 2008 خود با نام «مشکل سه بدن»، داستان علمی تخیلی چینی و برنده جایزه هوگو، از جهان به عنوان «جنگل تاریک» یاد میکند و پیشنهاد میکند که گونههای بیگانه از نظر فناوری آنقدر پیشرفته هستند که هیچ سیارهای نمیتواند از آنها دفاع کند. در نتیجه، بهتر است ساکت بمانید: ممکن است گرگ هایی در آنجا وجود داشته باشند، و هر چه منظومه های ستاره ای همسایه ما بیشتر ساکت باشند، احتمال نزدیک شدن گرگ ها بیشتر می شود.
کنستانتین ادواردوویچ تسیولکوفسکی، از پیشگامان موشک روسی، معتقد بود که تمدن های فضایی در اطراف ما هستند و به نوعی در حال باغبانی جهان هستند. آنها در سیاره ما چنان شکننده و محصور هستند که به اندازه گام های فرازمینی اسپیلبرگ روی زمین با ما ارتباط برقرار نخواهند کرد.
تسیولکوفسکی، دانشمند خودآموخته روسی در زمینه هوانوردی و فضانوردی، در مقاله ای با عنوان «فضای آزاد» که در سال 1883 نوشته شد، پدیده هایی را که در محیط های گرانش صفر رخ می دهند، بررسی کرد. در آن مقاله امکان پرواز در خلاء برای اولین بار با استفاده از اصل کنش و واکنش بررسی شد و بر اساس آن طرحی ساده برای به حرکت درآوردن سفینه های فضایی با استفاده از موشک ارائه کرد. او چندین سؤال را در مورد شرایط لازم برای زندگی گیاهان و حیوانات در فضا بررسی کرد.
در سال 1895، Tsiolkovsky ایده آسانسور فضایی را در مقاله خود ” حدسیات در مورد زمین، بهشت و وستا” ارائه کرد. طرح او متکی بر کابلی بود که از یک فضاپیما تا سطح زمین امتداد داشت و از طریق آن میتوان بدون استفاده از موشک وارد مدار زمین شد. در سال 1896، او شروع به بررسی امکان سفر بین سیاره ای توسط موشک کرد و فرمول معروف خود را به نام “معادله Tsiolkovsky” برای حرکت موشک به دست آورد.
بوریس و آرکادی استروگاتسکی، دو رماننویس علمی تخیلی در اواخر قرن بیستم در اتحاد جماهیر شوروی، استدلال کردند که تنها هدف زندگی گونههای بیگانه مراقبت از رفاه جهان از طریق پرورش احساسات است. آگاهی و حتی شادی. در داستانهای پارانوئید برادران استروگاتسکی، موجودات فضایی در میان ما قدم میزنند و ما را به ایدهشان از زندگی خوب هدایت میکنند. بیگانگان اکنون ممکن است بی سر باشند و مانند انسان زندگی کنند، بخندند، عشق بورزند و حتی مانند انسان بمیرند. مشکل این است که فرازمینی ها را نمی توان به صورت علمی مورد بحث قرار داد، زیرا آنها فقط یک پدیده فیزیکی نیستند که بتوان وجود انتزاعی آن را از طریق مشاهده اثبات یا رد کرد. آنها مانند ما هستند: باهوش، گریزان و غیرقابل پیش بینی.
ما جهان را از منظر تکاملی خود می بینیم. این رویکرد به ما یک ایده بسیار محدود از چگونگی زندگی می دهد.
fararu به نقل از همه در یک