مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

عصمت الملوک دولتشاهی که بود و چرا پس از انقلاب در ایران ماند؟

۱ دقیقه خوانده شده
عصمت الملوک دولتشاهی که بود و چرا پس از انقلاب در ایران ماند؟

تبلیغات بنری


عصمت‌الملوک دولاکشاهی آخرین و محبوب‌ترین همسر رضاشاه بود و این محبوبیت تا پایان عمر رضاشاه ادامه داشت. پس از تبعید رضاشاه همراه وی به جزیره موریس رفت اما پس از مدت کوتاهی به ایران بازگشت. جالب اینکه عصمت الملوک پس از انقلاب در کشور ماند و در مرداد 1374 در تهران درگذشت.

به گزارش روزیاتو، رضا شاه پهلوی در طول زندگی چهار بار ازدواج کرد و آخرین و محبوب ترین همسرش عصمت الملوک دولاچاهی بود. رضاخان قبل از ازدواج با مادر محمدرضا شاه به نام تاجول ملوک ارملو همسر دیگری داشت و زمانی که در ارتش قزاق در همدان مستقر شد با دختر عموی خود مریم سوادکوهی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام حمدان سلطانه شد. رضاخان پس از یک سال زندگی با مریم سوادکوهی، از او جدا شد.

همسر بعدی رضاخان تاج الملوک آیرملو بود و خانواده وی از مهاجرانی بودند که پس از انقلاب بلشویکی روسیه از آذربایجان به ایران آمدند. تاجول ملوک دختر مربانگ تیمورخان آیرملو از افسران ارشد ارتش قزاقستان است. از آنجایی که تاج الملوک مادر محمدرضا پهلوی بود به او لقب «ملکه مادر» داده بودند.

عصمت الملوک دولتشاهی که بود و چرا پس از انقلاب در ایران ماند؟

تاج الملوک اراملو همسر دوم رضاخان ملقب به ملکه مادر

رضاخان در سال 1300 با توران امیرسلیمانی ازدواج کرد و در حالی که با کودتای اسفند سوم به قدرت بیشتری دست یافت، بدون اینکه از تاج الملوک جدا شود. توران از خانواده ای قاجار بود و حاصل ازدواج آنها غلامرضا پهلوی برادر کوچکتر محمدرضا پهلوی بود.

طبیعتاً هدف رضاخان از این ازدواج نزدیک شدن به خانواده قاجار بود. توران نیز علاقه ای به این ازدواج نداشت (در آن زمان توران 17 ساله و رضاخان 47 ساله بودند). به همین دلیل زندگی مشترک آنها یک سال بیشتر طول نکشید.

تاج الملوک نیز بدون جدایی از رضاشاه در خانه دیگری ساکن شد زیرا رابطه عاشقانه آنها کاملاً به پایان رسیده بود.

عصمت الملوک دلچاهی;  آخرین همسر رضاشاه کیست و چرا بعد از انقلاب در ایران ماند؟

عصمت‌الملوک دولتشاهی، همسر چهارم رضاشاه

رضاخان یک سال پس از جدایی از توران با عصمت الملوک دولاچاه ازدواج کرد. رضاخان سردار صبی که تازه به نخست وزیری رسیده بود تا آخر عمر با عصمت دولاکشاهی زندگی کرد و او را بسیار دوست داشت. ملکه عصمت همچنین مادر عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، حمیدرضا و فاطمه پهلوی است.

زندگی عصمت دولتشاهی

عصمت دلچاهی در سال ۱۲۸۴ خورشیدی متولد شد. پدربزرگش ملقب به مشکوت الدوله از طایفه قاجار بود و به همین دلیل در دوران قاجار در دربار مناصب داشت. پدرش غلامعلی میرزایی مجال الدوله نیز در کارهای دولتی مشغول به کار بود.

از آنجایی که عصمت الملوک نوه فتحعلی شاه قاجار بود، تمام خانواده او در دستگاه حکومتی بودند و رضاشاه از این طریق با آنها ارتباط داشت. رضاخان در سال 1302 هنگام صحبت با سرهنگ پاشاخان گفت: «شنیده ام که همسر شما خواهر شایسته ای دارد، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم و از شما می خواهم که در این زمینه اقدام کنید.

بلافاصله سرلشکر خدیار و سرهنگ پاشا خان با خواهر همسرش خانم عصمت الملوک دلچاهی و شاهزاده مجال الدوله مذاکره کردند و پس از تکمیل مقدمات، مراسم عقد در منزل ابتهاج الدوله برگزار شد. سلطانه، مادربزرگ سلطان. خانم عصمت دولتشاهی.

عصمت دولاکشاهی ازدواج خود را اینگونه روایت می کند: «در سن 13 یا 14 سالگی خواستگارهای زیادی داشتم که یکی از آنها سردارسپه بود که از طریق آقای کریم آقا بزرگ ماهاری و خواهر و خواهر شوهر سردارسپه از من خواستگاری کرد. پدرم هم به خاطر رابطه صمیمانه ای که با سردارسیبی داشت می خواست با او ازدواج کنم و نمی دانستم که او مرا دیده است یا نه اما به خاطر تعریف و تمجید پدرم از رضا. خان آنقدر گفت که او مرد با استعداد و خوبی است، نتوانستم چیزی بگویم و به «نصیحتش» گوش دادم.

طبعاً تاج الملوک از این ازدواج راضی نبود. دولتشاهی ادامه می دهد: «شب عروسی در حیاط ایستاده بود و چون از این موضوع خیلی ناراحت بود، مدام فحش می داد و نمی خواست چند نفر را با خود به هم بزند عروسی، اما سردار صبی متوجه شد و دستور داد سربازان او را از مهمانی بیرون آوردند و به خانه اش بردند…»

علاقه خاص رضاشاه به اسمه دولاکشاهی حسادت تاج الملوک را برانگیخت و درگیری هایی را به وجود آورد. رضاخان به ویژه قسمت بیرونی خانه فرمانفرما را که در محوطه کاخ مرمر قرار داشت و اقامتگاه تاج الملوک در قسمت جنوبی آن را برای امنیت دولاچاهی خریداری کرد و این محله نیز خطر را افزایش داد. موضوع. موارد

حسین فردوست در این باره نوشت: «وقتی وارد دربار شدم، حمله مادر محمدرضا پهلوی به برائت دولتشاهی در اوج بود، در آن زمان دیوارهای قبلی داخل پارک سعدآباد برداشته شد و برای تک تک اعضای خانواده پهلوی ساختمانی ایجاد شد. کنیزان مادر محمدرضا پهلوی با چوب و چماق به عمارت عصمت حمله کردند، درهای ساختمان را بست و در یکی از اتاق ها پنهان شد و رضاشاه را به آرامی از آنجا خبر داد با قدم های زنانه به ساختمان عصمت نزدیک شد و اهالی مشهد با دیدن او شروع به فرار کردند و مادر محمدرضا پس از فرار از آنها انتقاد کرد و به آنها گفت: نامردان، رضا به ترکی نمی ترسد باشیان (خاک بر سرت)

خود دولتشاهی می‌گوید: «رضاشاه به من حسادت می‌ورزد که از او دوری کنم و با او همنشینی نکنم بچه ها برای دعوا وقتی من در نزدیکی کاخ مرمر زندگی می کردم، یک روز محمدرضا آمد و گفت: از اینجا برخیزید. اما او هرگز به هدف خود نرسید و نتوانست توجه شاه را از من منحرف کند.

همسر محبوب شاه

عصمت دولتشاهی درباره زندگی خود با رضاشاه می گوید: «باید اعتراف کنم که او پس از ازدواج آنقدر به من محبت کرد که اجازه نداد کوچکترین ناراحتی برایم پیش بیاید، این رفتار نه تنها در ایران و در دوران حکومتش بود زمانی که با هم در جزیره موریس بودیم، او نهایت توجه را به من می‌دهد… در زمان سلطنت او، پدرم به ریاست تشریفات دربار منصوب شد و رضاشاه نیز با خواهرم عزت سلطانه روابط خوبی داشت. نمی‌دانم خواهرم از کجا استقبال می‌کرد و رضاشاه همیشه از او بی‌احترامی می‌کرد و هیچ‌وقت به من نمی‌گفت: «تو هیچ وقت از او درخواستی دریافت نکردم، اما او حقوق ماهیانه‌اش را تعیین کرده بود». برای من هزار تومان در زمان حکومتش عموماً زمانی که ما در تهران بودیم درآمدش کمتر بود، هم در زمان تاجگذاری و هم در زمان تاجگذاری، خیلی کم صحبت می‌کرد و معمولاً مطالب خود را بیان می‌کرد جمله و هرگز منتظر جواب نبودم…

رضا شاه بیشتر اوقات خود را با سیاستمداران و نظامیان می گذراند. همه کارهایش مرتب بود. او دو خواهر داشت که با من معاشرت می کردند، اما به مادر ولیعهد دستور داد که با من معاشرت نکند.

رضاشاه به همین ترتیب و با آرامش در کنار اسمه دولاکشاهی زندگی خود را سپری کرد تا اینکه متفقین به ایران حمله کردند و رضاشاه را مجبور به کناره گیری کردند.

بعد از شهریور 1320

عصمت الملوک دلچاهی;  آخرین همسر رضاشاه کیست و چرا بعد از انقلاب در ایران ماند؟

رضاخان در جزیره موریس

پس از اشغال ایران و تبعید رضاشاه به جزیره موریس، عصمت دولتشاهی نیز با وی به جزیره موریس رفت. حدود هشت ماه در آنجا نزد رضاشاه ماند و سرانجام به دلیل بدی هوا و ضعف جسمانی به دستور رضاشاه به ایران بازگشت. در همان زمان رضاشاه تلگرافی به تهران فرستاد و از سرتیپ صفری خواست که به امور دولتشاهی رسیدگی کند و همیشه اطمینان حاصل کند که همسر عزیز شاه دچار کمبودی نشود.

در واقع یکی از دغدغه های رضاشاه در روزهای پایانی عمرش، قضیه عصمت دولاکشاهی بود. او در نامه‌ها و تلگراف‌هایی که به ایران می‌فرستاد، نگرانی خود را ابراز می‌کرد و دیگران را به اطمینان از امنیت دولتشاهی توصیه می‌کرد. این موضوع حتی در مورد تاج پادشاهان نیز صادق است.

تاج الملوک در غیاب رضاشاه زمام امور داخلی خاندان سلطنتی را برعهده گرفت و رضاشاه در یکی از نامه های خود به وی که لحنی اراده گونه داشت از تاج الملوک خواست که رفتار کند. مودبانه به سمت عصمت دولتشاهی.

رضاشاه در این نامه ابتدا از شکایت تاج الملوک از زندگی مشترکشان عذرخواهی کرد و این مسائل و مشکلات زندگی آنها را مرهون حکومت بیست ساله خود دانست و در مورد عصمت دولاشاهی نوشت: «اگرچه اطمینان دارم رفتار شما با شاهپور عبد. ام رضا [عصمت دولتشاهی]او بسیار دوست داشتنی است، اما من از شما انتظار دارم در غیاب من از او حمایت کنید و او را شریک محبت مکرر خود قرار دهید تا بتوانم فشار را از بین ببرم.

و نیز در مورد جایگاه تربیتی و اخلاقی شاهپور و فاطمه [فرزندان عصمت دولتشاهی]اطلاعات را خودتان دریافت کنید و مطمئن شوید که آنها شما را تشویق می کنند. در پایان از خداوند متعال برای تک تک اعضای خانواده سلامتی و سعادت خواستارم و امیدوارم آرزوی وصال که همه در آن سهیم هستند محقق شود و هدف محقق شود و محرومیت ها جبران شود.

عصمت الملوک دلچاهی;  آخرین همسر رضاشاه کیست و چرا بعد از انقلاب در ایران ماند؟

پایان کار عصمت دلشاهی

عصمت دلشاهی پس از بازگشت به ایران ارتباط چندانی با خانواده پهلوی نداشت و به زندگی خود و فرزندانش مشغول بود. البته او در مراسم رسمی حضور داشت و شاه جدید همیشه از او حمایت می کرد. به قول خودش: «گاهی اوقات محمدرضاشاه حالم را می‌پرسید و به من لطف می‌کرد».

عصمت دلشاهی در سال 1373 یعنی حدود یک سال قبل از مرگش مصاحبه های متعددی با تاریخ نگاران انجام داد و در یکی از آنها به این سوال که چرا بعد از انقلاب ایران را ترک نکردید، پاسخ داد: «من قبل از انقلاب جایی نداشتم که بروم. خانه ای در خیابان سعدآباد 7 زندگی می کردیم و بعد از انقلاب خانه و ماشین ها را مصادره کردند و به خانه حمید رضا در خیابان الزعفرانیه، روبروی سفارت کویت رفتم. سه سال آنجا بود تا اینکه مصادره شد و بعد از آن موسسه خانه ای را که در خیابان بسیان می بینید در اختیار من گذاشت و قرار است مدتی را که زندگی کردم اینجا بمانم. نمی‌دانم چرا آن‌ها متوجه این موضوع شده‌اند یا نمی‌ترسیدند که آیا از همان ابتدا هم اندازه بود یا نه، همسایه‌های این ساختمان آن را برای من دوست دارند.

عصمت دولاکشاهی در 13 مرداد 1374 در سن 90 سالگی درگذشت.

تبلیغات بنری

fararu به نقل از همه در یک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *