مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

فلسفۀ مارتین هایدگر؛ «وجود» چیست و چه تفاوتی با «موجود» دارد؟

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


همانطور که در اوایل بهار تولد نوزاد یا شکوفه دادن یک گل را مشاهده می کنید، ممکن است از این واقعیت ساده و شگفت انگیز شگفت زده شوید که به جای هیچ چیز چیزی وجود دارد (نه چیز خاص، بلکه همه چیز).

به گزارش فرادید؛ در چنین لحظه ای شگفتی را تجربه می کنید که مارتین هایدگر آن را “هستی” می نامد. این مقاله به اختصار مفهوم هستی را در اندیشه هایدگر توضیح می دهد.

1. هستی و موجودات

دستگاهی را در نظر بگیرید که احتمالاً در حال خواندن این مقاله در آن هستید. مفهوم وجود به چیستی یک وسیله (مانند رایانه یا تلفن هوشمند) اشاره نمی کند، بلکه به این واقعیت ساده که یک دستگاه «هست»، یعنی وجود دارد، اشاره دارد. به این معنا، هستی واقعیت زیربنایی یا «وجود» هر چیزی است.

در حالی که “ابزار” (مانند وسایل) موجودات خاصی هستند که وجود دارند، “موجود” به کلیت وجود اشاره دارد. وجود آن چیزی است که وجود موجودات را به وجود می آورد: یعنی چیزی که به جای هیچ به وجود می آید.

هایدگر راش کار کرد

اما وجود خود وجود ندارد (یعنی شیء یا شیء خاص). بنابراین، ما نباید وجود را به عنوان خالقی که وجود موجودات را ایجاد می کند، بدانیم. حتی تصور وجود به عنوان چیزی که شامل همه موجودات است، آن را به یک موجود تقلیل می دهد: موجودی که شامل همه موجودات است.

هستی «بزرگتر» یا عام تر از هر موجود خاص یا حتی همه موجودات است: هستی به معنای کلیت هستی است. وجود «وجود» یا «وجود» مشترک در همه موجودات است.

اما در عین حال که «هستی» با «موجودات» یکی نیست، نمی توان آن را خلأ یا خلأ مملو از موجودات دانست. وجود مستقل و جدا از وجود وجود ندارد. در عوض، هستی همیشه «وجود موجودات» است; به عبارت دیگر، هستی همیشه وابسته به موجودات است و جدا از آنها وجود ندارد. بنابراین هستی و موجودات همیشه با هم و با هم هستند.

در عین حال، اگرچه وجود در میان همه موجودات مشترک است، اما این بدان معنا نیست که وجود از ویژگی موجودات است (مانند سبز بودن و …). بلکه وجود چیزی است که به وجود موجودات اجازه می دهد ویژگی هایی داشته باشد.

از نظر هایدگر، خواص مادی یا غیر مادی فقط مربوط به موجودات است و بنابراین هستی نه مادی است و نه غیر مادی. بنابراین، وجود یک واقعیت روحانی نیست و نه محدود به وجود جسمانی است که از طریق حواس قابل رویت است.

با این حال، اگرچه وجود یک چیز فیزیکی نیست، اما فقط یک ایده یا یک مفهوم ذهنی نیست. بنابراین نمی توان وجود را مفهومی کلی که از مجموع خصوصیات وجود به دست می آید تلقی کرد.

بلکه وجود مستقل از ذهن انسان وجود دارد. در واقع، وجود را می توان جنبه ای اساسی از واقعیت در نظر گرفت زیرا آن چیزی است که همه چیز را ممکن می کند.

2. حضور و حضور

از نظر هایدگر بودن یا بودن (یعنی وجود با هستی) به معنای وجود است. به عنوان مثال، وجود دستگاهی که در حال حاضر از آن استفاده می کنید (یعنی وجود آن) به این صورت است که درست در مقابل شما قرار دارد. بنابراین وجود (یعنی حقیقت بسیط یا «وجود» وجود به طور کلی) موجود است.

علاوه بر این، از آنجایی که هایدگر وجود را پدیده‌ای ثابت می‌داند که در طول زمان اتفاق می‌افتد، هستی حرکتی پویا است: هستی وجود موجودات است.

دوباره روی دستگاه خود تمرکز کنید: اکنون به عنوان یک موجود در آگاهی شما وجود دارد. این بدان معنا نیست که دستگاه شما در حال حرکت است یا کاری برای شناسایی خود انجام می دهد. در عوض، دستگاه شما به ساده ترین معنی وجود دارد. به این معنا که وجود آن به مرور زمان برای شما مشخص خواهد شد. هستی «حادثه بودن» است.

1_Mv7u3B35A6pwguyRWUr10w

هایدگر در مقابل کلبه کوهستانی خود در جنگل سیاه

چون وجود وجود ندارد، نمی توان آن را علت وجود دانست. بلکه وجود همان حرکت هستی است.

پس وجود بیشتر یک «فعل» است تا اسم. هستی یک «حادث» است، نه «چیز» (یا وجود): هستی در جریان است، یعنی فعالیت مستمر موجودات موجود قبل از آگاهی.

چیزی (یعنی یک شی) همیشه در مقابل شماست: این مقاله، وسیله ای که در حال خواندن مقاله در مورد آن هستید، غذایی که هنگام مطالعه می خورید. همیشه چیزی وجود دارد که دائماً خود را به آگاهی شما نشان می دهد. این حضور ثابت (یعنی حضور) دلیل وجود چیزی به جای هیچ است: حضور، خود بودن است، یا «چیزی» بودن.

3. بودن و پنهان شدن

هستی به عنوان یک رویداد در طول زمان تکامل می یابد. پس وجود همیشه موقت است; حضور همیشه در زمان اتفاق می افتد. برای مثال، زمان می‌برد تا دستگاه شما در دسترس باشد: همه دستگاه‌ها بلافاصله ظاهر نمی‌شوند.

بنابراین، از آنجایی که هستی فقط در طول زمان تکامل می یابد، هرگز به طور کامل و یکباره تجلی نمی یابد. بلکه هستی همیشه هم آشکار (یعنی آشکار) و هم پنهان (یعنی پنهان) است.

ماهیت حضور این است که اگر چیزی موجود باشد، چیز دیگری (مانند وجود دیگر، منظر دیگر و…) همزمان پنهان می شود یا آشکار نمی شود.

به عنوان مثال، هنگامی که چیزی وجود دارد، اشیاء دیگر از دید پنهان می شوند: دستگاه شما در مقابل شما ظاهر می شود، به این معنی که سایر اشیاء اطراف شما پنهان می مانند. یا، برای مثال دیگر، وجود چیزی از یک زاویه، دیدن آن را از زاویه دیگر غیرممکن می کند: ظاهر شدن در جلوی دستگاه شما به این معنی است که پشت دستگاه پنهان می ماند.

این ویژگی که همیشه بخشی از وجود خود را «پنهان» می کند، بدین معناست که ما هرگز نمی توانیم کل هستی را تجربه کنیم. و به همین دلیل، هستی همیشه نوعی رمز و راز دارد.

4. نتیجه گیری

هایدگر معتقد بود که اندیشیدن به هستی برای انسان بودن ضروری است. اما مفهوم هستی برای او آنقدر انتزاعی و مبهم به نظر می رسد که شاید درک آن دشوار باشد.

اما شاید دلیل این مشکل این باشد که ما تمایل داریم بیش از حد بر روی «اشیاء» (مانند افراد، وسایل، لباس ها و …) تمرکز کنیم و اصلاً توجه یا حتی متوجه «بودن» نمی شویم.

علاوه بر این، اگر مفهوم هستی از نظر هایدگر دشوار به نظر می رسد، شاید به این دلیل نیست که هستی بسیار عجیب است، بلکه به این دلیل است که بسیار عادی، معمولی، آشنا و نزدیک به ماست.

در واقع، هستی همان چیزی است که ما هستیم: هستی واقعیت یا «وجود» بسیط همه موجودات از جمله خود ماست. هیچ چیز نمی تواند به ما نزدیکتر از هستی باشد و شاید همین نزدیکی باعث شود که آن را نادیده بگیریم.

تبلیغات بنری

منبع : پایگاه خبری fararu

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *