مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

قبلا زمستان را دوست داشتم، اکنون از آن متنفرم!

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


من قبلاً زمستان را دوست داشتم و اکنون از آن متنفرم!بعدی- معتصم دلولخبرنگار میدانی خاورمیانه مانیتور در نوار غزه

طبق آنچه همه در یک از میدل ایست مانیتور گزارش داده است; امل ابوحلیمه زن فلسطینی 39 ساله پس از شهادت همسرش در بیت لاهیه و ویران شدن خانه آنها به همراه فرزندانش به شهر غزه نقل مکان کرد. آنها پس از عبور از دو ایست بازرسی اسرائیل در داخل بیت لاهیا مجبور شدند تمام دارایی و مواد غذایی خود را رها کرده و 20 کیلومتر پیاده روی کنند. برخی از پسرانش در تمام مسیر پابرهنه بودند.

او به من گفت: “بالاخره رسیدیم.” تصور می شد که شهر غزه ممکن است امن تر از بیت لاهیا باشد، اما ما از بمباران وحشیانه اسرائیل شوکه شدیم. تا زمانی که زنده ایم هنوز با وحشت زیادی دست و پنجه نرم می کنیم، اما باید با این وضعیت کنار بیاییم.

ابوحلیمه مادر هشت فرزند است و باید با کمبود شدید غذا و عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی سالم مواجه شود. با این حال، اینها مسائل اصلی نیستند. او می گوید: «ما 14 ماه است که با همه این مسائل مواجه هستیم، مشکل اصلی چادر و زمستان است.

امل 10 روز پیش از بیت لاهیه به غزه آمد. قبل از او حداقل 30000 فلسطینی بیت لاهیا، بیت حانون و جبلیه در شمال نوار غزه را ترک کردند. آنها وارد شهر غزه شدند و در خانه های خالی، مغازه ها، گاراژها، مغازه ها، خیابان ها و پناهگاه ها مستقر شدند.

امل ابوحلیمه می گوید: «در مقابل استادیوم یرموک جای کوچکی پیدا کردیم، اما داخل چادر چیزی برای استفاده نداشتیم، خیلی دنبال چیزی برای استفاده در داخل چادر گشتیم و فقط چند لباس و لباس داشتیم. ” چند تکه پارچه پیدا کردیم، بنابراین همه آنها را به هم دوختم و یک چادر برای خودم و فرزندانم درست کردم اکنون بزرگترین اردوگاهی است که پناهندگان در آن چادر برپا کرده اند.

با اینکه او و فرزندانش داخل چادر می خوابند، به من گفت که چادر آنها را از باران و سرما محافظت نمی کند. وقتی همه منتظر باران بودند، او با نگرانی بیدار ماند. او می گوید: «در آغاز شب باران خفیف آمد و بعد از آن قطع شد، اما من دیگر نمی توانستم بخوابم.

ابوحلیمه داشت خیمه را چک می کرد تا ببیند جایی پاره شده یا نه. بچه هایش از سرما می لرزیدند. آنها تشک، پتو و حتی لباس گرم نداشتند. او می گوید: در عرض یک دقیقه باران شدید شروع به باریدن کرد و آب به سرعت وارد چادر شد، بچه ها را از خواب بیدار کردم اما واقعا نمی دانستم باید چه کار کنم، آنها در چادر ایستاده بودند تا اینکه باران همچنان می بارید. و آرامشی که به دست نیاوردند.»

صبح روز بعد، امل متوجه شد که یک خانواده آواره دیگر در اطراف او نیز تجربه وحشتناکی داشته اند. او می گوید: با چند ساعت ایستادن در چادر می توانیم از این وضعیت بد عبور کنیم، اما زمستان سرد که می شود چه کار کنیم، با سردی هوا و باران شدید چه کنیم، من قبلاً عاشق زمستان بودم. اما اکنون از او متنفرم.”

من قبلاً عاشق زمستان بودم و اکنون از آن متنفرم!

امل و خانواده‌اش جزو فقیرترین خانواده‌های فلسطینی نبودند که من تا به حال ملاقات کرده بودم. در مقایسه با دیگران، آنها خوشحال هستند. آنها حداقل یک چادر برای خود دارند.

عایشه زنی 63 ساله و مادر و مادربزرگ است. او را جلوی در ورودی ورزشگاه یرموک دیدم. او که جایی برای رفتن نداشت، در نزدیکی یک مجتمع دولتی که در روزهای اولیه جنگ غزه توسط اسرائیل ویران شده بود، ساکن شد. او می گوید: «متجاوزان اسرائیلی پسر، دختر و نوه من را کشتند.

وی می افزاید: با همسرم مجروح و البته سایر فرزندان و نوه های یتیمم فرار کردم، این خرابه تنها جایی بود که او را پیدا کردیم، شش روز بدون سرپناه و وسایل گرمایشی تلاش کردیم، بگذار بخوابیم و به زندگی ادامه دهیم. ” باران بارید و ما بچه‌ها را به محله‌ای فرستادیم که خانواده‌هایی را می‌شناختیم که در مکان‌هایی بهتر از کمپ پناهندگان زندگی می‌کنند.»

هر چقدر هم که وضعیت عایشه بد باشد، در مقایسه با سهیلا، یک زن فلسطینی 49 ساله و مادر 11 فرزند، باز هم خوشحال تر است. همسرش در اردوگاه آوارگان در بیت حانون به شهادت رسید. او یک دختر معلول دارد که هنگام حرکت باید او را به پشت حمل کند.

او می گوید: «ما یک چادر داریم، اما جایی است که آب باران از زمین بازی می ریزد “

سهیلا به من گفت که مشکل اصلی او این است که جایی برای محافظت و مراقبت از فرزند معلولش ندارد. سهیلا می‌گوید: «وقتی باران می‌بارد، من همیشه گریه می‌کنم زیرا جایی برای رفتن ندارم.

غسان ابوریاض 41 ساله و پدر شش فرزند است. همسرش به شدت بیمار است. او می گوید هیچ وسیله ای برای حمایت از فرزندان و خانواده اش ندارد. او می افزاید که اگرچه چادر آنها با یک ورقه پلاستیکی پوشانده شده بود، اما همچنان آب باران به داخل چادر آنها نفوذ می کرد. می پرسم راه حل چیست؟ وی گفت: بهترین راه حل این است که اسرائیلی ها از شهر ما عقب نشینی کنند، نسل کشی را متوقف کنند و به ما اجازه دهند به خانه های خود بازگردیم.

می ترسم… چون فکر می کنم گفتن این چیزها خیلی راحت تر از انجام دادن است.

تبلیغات بنری

منبع : پایگاه خبری fararu

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *