لحظاتی از علی پروین که هرگز ندیده بودیم
۱ دقیقه خوانده شدهحشمت مهاجرانی هر روز ناهار را با دوستان و شام را با اقوام در یکی از هتل های مسکونی تهران می گذراند. لابی هتل اغلب مملو از شاگردان قدیمی، رفقا و افرادی است که اگر فرصت بازدید از این شخصیت خارق العاده فوتبال ما را نداشته اند، بالاخره به نحوی آدرس یک مهاجر را از پذیرش هتل می گیرند یا با شماره زنگ برای بازدید تماس می گیرند. اتاقش با هماهنگی حشمت خان آنجا را ببوسد .
سالمندان مهاجر یک هفته پس از ورودشان به تهران، کمی احساس خستگی می کنند و با گفت وگوهای روزانه، مرور خاطرات و این دغدغه های بی پایان، آرام آرام انرژی شان تخلیه می شود. به همین دلیل در دو سه روز گذشته چندین ساعت را در بیمارستانی در شمال تهران گذرانده است تا در صورت سرماخوردگی خیالش راحت شود.
در میان کسانی که این روزها در اطراف حشمت خان بودند، جای خالی علی پروین بسیار محسوس بود. او در مراسمی که یک شرکت ساختمانی برای مهاجران ترتیب داده بود، حضور نداشت و در حالی که مهاجران همچنان از او یاد می کردند، علی آقا بالاخره دو روز پیش مربی و مربی همیشگی خود را برای تسلیت آورد.