مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

مهاجرت علیرضا مجلل؛ میرزاکوچک‌خان آرزو دارد به کشورش برگردد

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


شاید خیلی ها علی رضا مجلل را به نام نشناسند، اما وقتی نام میرزا کوچک خان جنگلی به میان می آید، ناخودآگاه چهره این بازیگر در نقش کوچک جنگلی مجسم می شود. بازیگری که پس از گذشت نزدیک به سه دهه هنوز از او یاد می شود و خود این بازیگر آن را بزرگترین فرصت زندگی خود می داند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، جلال که پس از فیلم «شاید دوباره» در سال 67 از کشور مهاجرت کرد، سال‌هاست در سوئد مشغول به کار است و شاید بعد از مدت‌ها در حال مطالعه بازیگری از ایران باشد به سوئد سینمای ایران نقش مناسبی دارد.

علی رضا جلال در سال 1327 در شهر رشت متولد شد و لیسانس تئاتر را از دانشکده هنرهای زیبا اخذ کرد.

مجلل در تئاترهای مختلف به ایفای نقش پرداخت و آثاری را نیز کارگردانی کرد. او همچنین در مقطعی از اوایل انقلاب ریاست تئاتر شهر را بر عهده داشت که محل برگزاری تئاترهایی بود که در دوران حکومت او اجرا می کردند. پاتریس لومومبا او به کار هوشنگ توکلی اشاره کرد.

متن مصاحبه با علی رضا مجلل در سال 1393 به شرح زیر است:

ابتدا مهاجرت شما را آغاز می کنم. یک سوال ذهن خیلی ها را درگیر کرده و معلوم نیست چرا ایران را ترک کردید؟

در رادیو که کارمند بودم، مشکلی پیش آمد که وقتی با تمام توان در رادیو و حرفه‌ام کار می‌کردم… مشغول ساخت سریال «جنگل کوچک» بودیم.

جریان چه بود؟

من به عنوان تهیه کننده مدت ها کارمند رسمی سازمان بودم اما با توجه به قولی که به گروه فیلم و سریال دادند مجبور شدم برای بازی در سریال مذکور یک سال مرخصی بدون حقوق بگیرم. پس از اتمام فیلمبرداری به محل خدمتم برمی گردم. اما در حین کار به این بهانه متوجه شدم که: «حضورشان در تئاتر، سینما و سینما ضروری است و هر وقت لازم باشد با آنها قرارداد می‌بندیم، به همین دلیل دفتر را ترک کردند و سوابق خدمتم را زیر پا گذاشتند». بیش از پانزده سال! این اقدام نسنجیده برای من بسیار شکننده و غیرمنتظره بود.

قبل از کاوشیک گانجلی در سریال افسانه سلطان و شبان در تلویزیون کار کردید؟

بله، من تهیه کننده آن سریال بودم. ضمناً نقش را نیز بر عهده داشتم… و اساساً از آن به بعد مشکلات و تعاملات ناسازگاری شکل گرفت. قطعا در شرایط فعلی با شرط بازگشت به کار موافقت کردم و با درخواست مرخصی از خدمت در سازمان موافقت کردم! و بالاخره بعد از توقف فیلمبرداری سریال جنگل کوچولو… که متاسفانه برای همیشه ناتمام ماند و پایان فیلم “شاید دوباره” علیرغم میل و عشق درونی ام ایران را ترک کردم. فکر می کردم با نگاه غیردوستانه و خصمانه برخی از کارکنان اداری نسبت به من، ماندن و کار کردن خالی از مشکل و مشکل نخواهد بود.

به ظاهر شما در «جنگل کوچک» برگردیم. فکر می‌کنم این یک فرصت ویژه برای بازیگر است که شخصیت‌های معاصری را بازی کند که به عنوان افسانه در اذهان عمومی تثبیت شده‌اند؟

شکی نیست که ایفای نقش میرزا بزرگترین ثروت و افتخار من در کارنامه هنری ام بوده است. این اتفاق برای چند بازیگر می افتد که می توانند یک شخصیت تاریخی ملی و قابل قبول را بازسازی کنند که هنوز جنبه های جدیدی از شخصیت متمایز خود را آشکار می کند و نبض زنده ای دارد. در تولیدات مختلفی شرکت کردم که از حضور در آنها بسیار لذت بردم، اما بازی در نقش میرزا با همه آنها متفاوت بود و از شانس و قدردانی من بود.

این نقش چه ویژگی هایی برای شما دارد؟

میرزا را همیشه به عنوان نماد ملی خطه شمال ایران و زادگاهم دوست داشته ام. علاوه بر این، من با او رابطه خانوادگی داشتم.

چند درصد

پدربزرگ من نوه عمه بزرگش بود. از بچگی با دوست بزرگ دوران کودکی ام، یعنی با پدربزرگ بزرگوار و بزرگوارم، سالی دو سه بار به مناسبت های مختلف بر سر مزار میرزا می رفتیم. جایی که ابتدا سر میرزا را از تهران آوردند و دفن کردند و پس از آن اجساد بی سرشان را به آنجا منتقل کردند.

قبرستان «سلیمان داراب» در دل جنگلی در حاشیه شهر رشت، قبر پدرم، پدربزرگم… جایی که پدربزرگم می گفت: پدرم شب های جمعه به آنجا می رفت. با یک فانوس و یک فانوس قرآن تا پاسی از شب در قبر کنار خانواده «میرزا» و برادرانش برای رهایی از ترس مرگ، می‌نشستند و قرآن می‌خواندند. جایی که در کودکی من پر از راز و ناشناخته بود. عکس های میرزا را هم در آلبوم عکس های خانوادگی داشتیم. پدر مادربزرگم هم آشپزشان بود و وقتی به رشت می آمدند همیشه پیش میرزا بودند. همه اینها و حماسه احساسی که از میرزا شنیدیم مرا جذب کرد. بعدها که کوچکتر بودیم یکی از محل های ملاقات ما سرحک میرزا بزرگ بود که معنای پایداری و ایثار را دارد.

آیا نصیر تقوی از رابطه شما با میرزا اطلاعی داشت؟

بعید میدونم البته ابتدا قرار نبود من نقش «میرزا» را بازی کنم. زمانی که ناصر تقوی عزیز تصمیم گرفت این کار را انجام دهد، به عنوان تهیه کننده و بازیگر در ساخت سریال تلویزیونی «افسانه سلطان و شبان» مشغول بودم. چون بازی این نقش دیرتر شروع شد و وقت کافی داشتم تا کار «سلطان و شعبان» را تمام کنم. اما در نهایت با توقف پخش «جنگل کوچک» و تغییراتی در تیم سازنده آن، به یکباره نقش «میرزا» به من پیشنهاد شد و برای همیشه در سایه آن مرد بزرگ تاریخ ماندگار شدم. اثری که به دلایل مختلف از موضوع و محتوا گرفته تا ساخت و ساز، اعتبار تاریخی، پیوند تبارشناسی و منشأ قومی، بسیار مورد توجه من است.

ظاهرا این قرار بود ادامه پیدا کند

بله، به دلیل کمبود بودجه و ادامه جنگ که کشور را به بحران کشاند، پس از گذشت یک سال و نیم از فیلمبرداری، دوازده قسمت از سریال برای اولین قسمت یا کتاب آماده شد و قرار شد انجام شد. پس از چند ماه وقفه خواهد بود و بودجه اضافی برای بقیه کار در نظر گرفته شده است. اما تعطیلی موقت ادامه یافت… و ساخت و ساز ناگوار برای همیشه متوقف شد.

بعد از رفتنت برای ادامه کار صحبت نکردی؟

با تلفیق و تدوین قسمت‌هایی از مجموعه فیلمی با عنوان «آجیل سحر» برای نمایش در جشنواره فیلم فجر آماده شد. زمانی که در سوئد بودم با من تماس گرفتند و از من خواستند که به ایران بیایم تا شایعه پناهندگی این بازیگر به کشور دیگری کاهش یابد و حتی به من قول دادند که هزینه سفر را پرداخت کنم. من با هزینه شخصی آمدم و شبی که فیلم پخش شد در تالار الوحده حضور داشتم اما متاسفانه هیچ وقت از من سوال نشد و صحبتی در مورد ادامه کار نشد… اگر این امکان وجود داشت حتما استقبال می کردم. این به عنوان ادامه شانس بزرگ در حرفه حرفه ای من است.

بازتاب پخش چگونه بود؟

من قبل از پخش از ایران خارج شدم و هنوز کل سریال را ندیده ام. اخیرا یکی از دوستانم یک نسخه کامل را برایم فرستاد. البته نسخه سینمایی آن را دیدم که به دلیل کوتاه شدن بسیاری از قسمت های سریال راضی کننده نبود.

بیش از یک دهه است که در عرصه بازیگری فعالیت می کنید اما تعداد کارهای سینمایی شما کم است. چرا

همیشه در انتخاب شغل وسواس داشتم و سعی می کردم انتخاب کنم تا اینکه انتخاب شدم. از محتوا گرفته تا گروه تولید، بسیار مهم بود. ما نسلی بودیم که نگاه محدود و انتقادی به سیاست فرهنگی و سینمای قبل از انقلاب داشتیم. نوعی مخالفت. دیدگاه ما انتقادی بود و ورود به سینمای جریان اصلی را بد می دانستیم و تمایلی به آن نداشتیم… یا شاید هم اجازه نمی دادند… بیشتر تئاتر کار می کردیم. طبیعتاً چند کارگردان بزرگ ایرانی مانند بیضایی، مهرجویی، کامی، شیردل و دیگر بزرگان بودند که آثار ارزشمندی ارائه کردند.

بعد از انقلاب از زمانی که تهیه کننده تلویزیون بودم بیشترین تلاشم در راستای تولید تئاتر تلویزیونی بود، اما با مناسب شدن فضا برای تولید سریال ها و فیلم های تلویزیونی و سینمایی، نوبت ما به دنیای تصویر بیشتر شد. از سال 57 تا 67 ده سال فعال بودم که چند سال اول آن را در تئاتر گذراندم، دو سال را در ساخت سریال طنز تاریخی افسانه سلطان و شبان، دو سال سریال تلویزیونی گذراندم. «کوچک جنگلی» و فیلم «شاید زمانی دیگر» و سپس من هم مهاجرت کردم. زمانی که از ایران می رفتم، با اینکه «میرزا» هنوز مونتاژ نشده بود، پروژه های پیشنهادی زیادی داشتم و به ناچار به بخت خود پشت کردم و از کشور خارج شدم.

بعد از مهاجرت چه کردید؟

در چهار پنج سال اولی که به اینجا (سوئد) آمدم، هدف اصلی ملاقات با کسانی بود که از ایران رفته بودند، مانند سوزان تسلیمی، محمد مطیعی، سعید اویسی، داریوش فرهنگ و… به دلیل حضور آقای. . بیضایی از آثار ایرانی شروع کنیم و روی دیگری از آثار هنری ایرانی را ارائه کنیم. به ویژه در برابر آثار نازلی که در تئاتر ایران و فیلم های دیگر نقاط جهان عرضه می شد. اما شرایط سوئد به ما اجازه نداد که به صورت گروهی در کنار هم باشیم. این پراکندگی ها آثار مخربی نیز داشت. اگر از ابتدا به دنبال شغل به زبان مادری خود نبودیم، ممکن بود خیلی زودتر به نیروی کار سوئد بپیوندیم.

آیا شما از معدود بازیگرانی هستید که پس از خروج از ایران به بازیگری ادامه دادید؟

من اینجا فعالیت های سینمایی و تئاتری دارم. بعد از چهار پنج سال زندگی در سوئد و تدریس زبان، همکاری با جامعه سوئدی را آغاز کردم و از سال 1993 با گروه های سوئدی همکاری کردم، سال گذشته به مدت یک سال با یک سازمان تئاتر در شمال سوئد قرارداد بستم. ما در شهرهای مختلف برنامه اجرا کردیم، من کارهای مشابه زیادی با سازمان های مختلف فرهنگی، هنری و تئاتری در سوئد داشتم. به تازگی فیلمی را هم کار کرده ام که در دست ساخت است. اولین فیلم زامبی سوئدی به نام زوم 261 با شعر معروف و بین المللی سعدی شروع می شود و با بیتی از حافظ به پایان می رسد و من نقش پدر یک خانواده ایرانی مهاجر را بازی می کنم. ما در حال حاضر در حال تمرین شاه لیر شکسپیر پس از اتمام در انتظار گودو هستیم. البته تمامی کارها با گروه های سوئدی و به زبان سوئدی انجام می شود.

آیا از فعالیت خود راضی هستید؟

در تمام مدت حضورم در ایران از فعالیت بازیگری ام راضی بودم. اینجا هم راضی کننده است. اما وارونه‌ای که انسان می‌خواهد و معکوس مورد انتظارش اتفاق نمی‌افتد. مخاطب سوئدی کار را می بیند، از آن لذت می برد و تشویق می کند، اما آنچه ارائه می شود موضوع من و مردم من نیست، بنابراین بازتاب دریافتی نمی تواند راضی کننده باشد و لطافت و گرمی کافی را داشته باشد. اما حضور در حرفه من و تنفس از فضای فرهنگی و هنری چیز خوبی است.

وضعیت سینمای سوئد چگونه است؟

سالانه حدود 40 فیلم در اینجا تولید می شود. فیلم‌های سوئدی را می‌توان در میان جمعیت 6 یا 7 میلیونی سوئد و در نهایت تماشاگران در نروژ و دانمارک به بازار عرضه کرد. با این تعداد مخاطب، سرمایه برنمی گردد و سازندگان ترجیح می دهند پایتخت را به هالیوود منتقل کنند. در سوئد کارها با کمک دولت ساخته می شود که چیز بدی نیست. موضوع فیلم ها به هم نزدیک است و به ندرت می توان طعم جدیدی را حس کرد.

تفاوت سینمای سوئد با سینمای ایران چیست؟

از نظر فنی چیزی جز ایران نیست، اما چیدمان و برنامه‌ریزی متفاوت است و تقریباً غیرممکن یا بسیار کم پیش می‌آید که فیلم از زمان‌بندی منحرف شود.

آیا مسعود راجان در سوئد فعالیت هنری داشت؟

بله مسعود راجان بازیگر بسیار خوبی است که در تئاتر سوئد با هم کار کرده است. آشنایی من با او به زمانی برمی گردد که با گروهی در اولین نمایش مربوط به جنگ در تهران همکاری می کردند. کار موفقی بود که برای نمایش در تئاتر شهر انتخاب شد و من تهیه کننده آن برای برنامه تلویزیونی بودم. او سال ها در سوئد هم کار کرد اما بالاخره تصمیم گرفت برگردد و در دریا شیرجه بزند… خوشحالم که یکی از بازیگران مطرح سینما و تئاتر ایران محسوب می شود.

سوزان تسلیمی همچنان فعال است؟

خانم تسلیمی بازیگر موفقی است که فیلم ساخته و همچنان مشغول به کار است.

آیا سینمای ایران را دنبال می کنید؟

تا جایی که بتوانم اتفاقات سینما و تئاتر ایران را دنبال می کنم و گاهی آثاری را می بینم. مثل فیلم های فرهادی، پناهی، پوراحمد، مهرجویی یا در جشنواره ها می بینم یا کپی می گیرم. چیزهایی که خیلی با قبل فرق کرده. البته گاهی چیزهایی می دیدم که خیلی کم بود.

وقتی به ایران می آیی دنبال می کنی؟

من به ندرت به ایران سفر می کنم، در این سال ها دو سه بار این کار را کرده ام. اما هر بار که می آمدم دوستان هنرمندم و کارهایشان را می دیدم.

آیا همچنان به حضور در سینمای ایران علاقه دارید؟

با گذشت 27 سال از «کوشیک جنگلی»، هنوز سایه میرزا بر ذهنم سنگینی می کند و با وجود پیشنهادهای زیادی که دریافت کردم، هرگز نتوانستم اثر ایرانی دیگری را بپذیرم. همین سال گذشته سه فیلم به من پیشنهاد شد اما هیچ وقت به بازی در نقشی فکر نکردم و نمی خواهم چهره ام از این مرد بزرگ خدشه دار شود.

دوست دارم اگر این فرصت را داشتم که در چیزی ظاهر شوم ارزش چنین چیزی را داشته باشد. در این سال ها کارهای مختلفی در سوئد انجام داده ام اما حاضر نیستم در ایران کاری انجام دهم. دوست دارم یک شخصیت تاریخی یا فیلم جدی باشد، اگر نقش شخصیتی که جایی برای کار دارد مطرح شود، حتما قبول می کنم اما تاکنون چنین شرایطی رخ نداده است.

و کلام آخر؟

این یکی از اولین گفتگوهای حضوری است که بعد از مهاجرت داشتم و از خبرگزاری معتبر برای ارتباط با هموطنان کمال تشکر را دارم. امیدوارم با نقشی مناسب به کشورم برگردم، جایی که ما به عنوان بازیگر جایی برای کشتی گرفتن داریم. البته اگر جان و توان داشته باشد که در مقابل همه استعدادهای جوان و درخشان سینما و تئاتر ایران که اینجا و آنجا می بینم کشتی بگیرد و بدنش را به نمایش بگذارد. اگر چنین است، این یک نعمت است و امیدوارم این اتفاق بیفتد. متشکرم

علی رضا مجلیل همچنین سابقه طولانی در عرصه تولید، مدیریت تولید، بازیگری در تئاتر و تبلیغات در رادیو دارد.

علی رضا مجلا در گروه هایی مانند; نقش میرزا کوجک خان (1366-1363)، الهمشهری (1361)، افسانه سلطان و شبان (1360-1363) و سربدران (1363) را «کوتجک جنگلی» بازی کردند.

او همچنین در فیلم هایی مانند; «مادر» (1363)، «شاید دوباره» (1366) و «اسلحه جادویی» (1367) همگی به ایفای نقش پرداختند.

تبلیغات بنری

منبع : پایگاه خبری fararu

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *