یک عکس یک روایت: شعبان جعفری، معروف به شعبان بیمخ
۱ دقیقه خوانده شدهبعدی- شعبان جعفری معروف به شعبان بیموخ یکی از جنجالی ترین چهره های تاریخ معاصر ایران است که نامش با افراط گرایی، اراذل و اوباش و کودتای 28 مرداد 1332 گره خورده است. این ظالم و باستانی نه تنها در کوچه و خیابان، بلکه در معادلات سیاسی زمان خود نیز نقش مخربی داشت.
به گزارش فردا شعبانعلی جعفری در سال 1300 در محله سنگلجی تهران به دنیا آمد. دوران کودکی او با بدرفتاری و ترک تحصیل همراه بود و خیلی زود به ورزش باستانی روی آورد، اما زورخانه برای او چیزی بیش از یک میدان ورزشی بود. برعکس، به سکوی نفوذ در دنیای قدرت و سیاست تبدیل شد. اولین ماجراجویی های خیابانی او به اواخر دهه 1320 برمی گردد که با حمله به نمایشنامه «مردم» به کارگردانی عبدالحسین نوشین وفاداری خود را به رژیم پهلوی نشان داد و از همان ابتدا محبوبیت خود را در میان دستگاه های حاکمه تثبیت کرد.
شعبان جعفری خیلی زود راه خود را در تسلیم شدن در برابر رژیم محمدرضا شاه یافت. این چرخش ناگهانی او را به یکی از مهره های کلیدی پهلوی در برخورد با مخالفان تبدیل کرد. نقش او در بسیج اراذل و اوباش برای سرکوب منتقدان حکومتی، از جمله در جریان کودتای 28 مرداد 1332، بارزترین جلوه این وابستگی بود.
در روز کودتا، شعبان جعفری که در زندان بود به دستور سرلشکر زاهدی آزاد شد. او بلافاصله گروه خود را رهبری کرد. با حمله به دکه های روزنامه فروشی و دفاتر روزنامه ها، خیابان های تهران به صحنه هرج و مرج و خشونت تبدیل شد. اوج این اقدامات حمله به خانه دکتر مصدق بود. اگرچه نخست وزیر قبلاً از صحنه گریخته بود، نقش شعبان در تخریب و هرج و مرج بی بدیل بود.
پس از کودتا، رژیم پهلوی به منظور قدردانی از خدمات شعبان جعفری برای تقویت مرکز قدرت، زورخانه ای به شعبان جعفری اهدا کرد. این اقدامات او را به چهره ای محبوب در میان درباریان، سربازان و سیاستمداران حامی انگلستان تبدیل کرد. از آن زمان به دلیل نقش کلیدی در بازگشت محمدرضا شاه به قدرت، به «تاجبخش» معروف شد.
شعبان جعفری مانند رژیمی که در خدمتش بود عاقبت سیاهی داشت. با انقلاب اسلامی و سقوط پهلوی، او مجبور به فرار از ایران شد، زیرا میدانست که خیانتهای گذشتهاش بدون مجازات نخواهد ماند. این فرار پایان زندگی مردی بود که نامش برای همیشه با خیانت و خیانت همراه بود.
داستان زندگی شعبان جعفری آینه ای از فراز و نشیب های دوران پرتلاطم است. دورانی که قدرت طلبی و فرصت طلبی اخلاق و وجدان را کنار گذاشته است.