مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

۳ نماد هویتی ایرانی که وجودشان را مدیون ساسانیان هستیم

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


بعدی- مصطفی جروی; 1800 سال پیش (30 مهر) در چنین روزی اردوان آخرین پادشاه اشکانی توسط جوانی جویای نام به نام اردشیر بابکان از اسب خود پیاده شد تا برج حکومت جدید در این سرزمین بدرخشد. ایران. 1800 سال پیش ساسانیان به رهبری اردشیر بابکان نجیب زاده پارسی پادشاهی جدید خود را به همگان اعلام کردند. پادشاهی که قرار بود بیش از چهار قرن بر پهنه وسیعی از فلات ایران تسلط داشته باشد و نقشی بی نظیر در شکل گیری هویت ایرانی ایفا کند.

به گزارش فردا منابع تاریخی گزارش می دهند که پس از حمله اسکندر به ایران هخامنشی و سرنگونی شاهان ایرانی، سرزمین ایران به تصرف نیروهای یونانی و مقدونی درآمد و هر گوشه از این سرزمین مجبور به پذیرش فرهنگ و تمدن یونانی به رهبری یونانی یا مقدونی شد. رهبران. یافته‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که در برخی از نقاط ایران، هم زبان و هم فرهنگ یونانی جزو باورهای رسمی محسوب می‌شد و سنگ‌نبشته‌ها و سنگ‌نگاره‌های یونانی باقی‌مانده در این مکان‌ها گواه این مدعاست. با تمام این اوصاف، فرهنگ و تمدن یونانی با سرزمین ایران بیگانه تلقی می شد و ظهور اشکانیان و سپس ساسانیان به گفته برخی از پژوهشگران تاریخی، شورشی علیه این «فرهنگ بیگانه» تعبیر شد.

ساسانیان چگونه به پادشاهی ایران رسیدند؟

اگرچه اشکانیان در مقابل سلوکیان بیگانه ایستادند، اما پس از به قدرت رسیدن، نسبت به این بیگانگان مدارا کردند و هرگز برای بیرون راندن فرهنگ یونانی تلاش جدی و مستمر انجام ندادند. این تسامح بعدها بر خود اشکانیان نیز تأثیر گذاشت، زیرا برخی از ایرانیان معتقد بودند که این اشکانیان چیزی جز ادامه همان حکومت نامشروع یونانی نیستند.

مخالفان اشکانیان سلسله ساسانیان در ایران بودند که در عصر سلوکی امور مذهبی این منطقه را بر عهده داشتند. خاندان ساسانی از اوایل قرن دوم میلادی در ایران مناصب حکومتی داشتند. منابع تاریخی حاکی از آن است که خاندان ساسانی به نحوی با پادشاهی با شکوه پیشین پارس، هخامنشیان در ارتباط بوده و حتی خود را به عنوان نوادگان آنها معرفی می کرده اند. از آغاز قرن دوم میلادی، اردشیر بن بابک که اکنون رهبر این خاندان به شمار می‌رفت، با ازدواج سیاسی و چند جنگ کوتاه توانست بر کل ایالت پارس حکومت کند.

پس از آنکه اردشیر کنترل ایالت پارس را به دست گرفت و از وضعیت آشفته پادشاهی اشکانی مطلع شد، اعلام شورش کرد و توانست با نیروی خود ایالت های اطراف پارس را تصرف کند. در این زمان اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی که به تازگی متوجه خطر اردشیر شده بود، شخصاً به ارتش خود دستور سرکوب این مدعی پارسی را صادر کرد، اما او در سال 30 مهر سال 224 پس از میلاد در دشت هرمزدگان که احتمالاً در عصر امروزی بود کشته شد. اصفهان. به دستور اردشیر بابکان پادشاهی جدید ساسانی را تأسیس کرد.

3 نماد هویت ایرانی ما وجود خود را مدیون ساسانیان هستیم

3 نماد هویت ایرانی بازمانده از دوران ساسانیان

از سال 224 تا 651 میلادی که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه این سلسله کشته شد، ساسانیان در مجموع 427 سال بر منطقه وسیعی از فلات ایران فرمانروایی کردند شکل دادن به فرهنگ مردم این سرزمین که امروزه نیز جنبه هایی از آن وجود دارد در زیر با برخی از این مظاهر آشنا می شویم.

1. نام ایران

اگرچه نام «ایران» برای اولین بار در کتاب اوستا در اشاره به سرزمین آریایی ها در شمال شرقی ایران آمده است، اما حقیقت این است که این نام در اوستا اصلاً جنبه سیاسی نداشته و صرفاً اشاره ای به سرزمین مقدس بوده است. که خاستگاه آریایی ها به حساب می آمد، اما اردشیر بابکان، اولین پادشاه سلسله ساسانی، هنگامی که برای اولین بار نقش برجسته ای از پادشاهی خود را به شکل رستم ایرانی تراشید، نام سرزمینی را معرفی کرد که بر آن حکومت می کرد. به این صورت: «این بدن پرستنده مزدا» ایزد اردشیر پادشاه ایران است که چهار صورت (= نژاد) از خدایان، بور (= پسر) خداوند بابک شاه است. در این کتیبه مشخص است که اردشیر سرزمینی را که بر آن حکومت می‌کرده است، ایران (مانند هخامنشیان) نامیده است و از آن پس این سرزمین را «ایران‌شهر» می‌نامند در دوران ساسانیان و به این ترتیب در میان مردمان ساکن در این دیار رواج یافت که نام آن را به نام حکومت نبرده اند، بلکه در کتاب او به معنای ایران خوانده شده است. ایده ایران» را بررسی کرد. ایران شناس برجسته ایتالیایی جراردو نیولی به بررسی معنای این نام در تاریخ ایران باستان پرداخت و معتقد است که ساسانیان نقش مهمی در شکل گیری مفهوم ایران به عنوان سرزمین داشته اند. .

3 نماد هویت ایرانی ما وجود خود را مدیون ساسانیان هستیم

2. تاریخ ملی مشترک

هویت مفهومی است که در بستر تاریخی شکل می گیرد. باورها، هنجارها و بسیاری از نمادهای فرهنگی یک گروه در طول زمان نهادینه می شوند به طوری که به هویت آن گروه تبدیل می شوند. امروزه هر ملتی هویتی دارد که در طول تاریخ شکل گرفته است. در عین حال تاریخ خود نقش مهمی در شکل گیری این هویت دارد. هر ملتی تاریخچه‌ای دارد که از پیروزی‌ها و شکست‌هایش می‌گوید، و چگونگی گذراندن سختی‌های زمانه را. ملت‌ها این تاریخ را بارها مرور می‌کنند تا به یاد بیاورند که چگونه هنوز زنده هستند و سال‌ها، قرن‌ها و هزاره‌ها بعد به حیات خود ادامه می‌دهند. این تاریخ در واقع مظهر وحدت و تأیید ملت است.

ساسانیان بر خلاف تمام حکومت های پیشین به خوبی از کارکرد تاریخ به عنوان یک عامل هویت آگاه بودند. آنها بر خلاف اشکانیان و حتی هخامنشیان می خواستند سرزمینی را اداره کنند که ساکنان آن خود را ایرانی می دانستند و آنها را «ایرانی» یا غیر ایرانی می شناختند. روشن است که شاپور اول پسر اردشیر بابکان که فتوحات بیشتری از پدرش داشت خود را پادشاه ایران و ایران معرفی کرد. به عبارت دیگر، او حاضر نبود ساکنان سرزمین های تازه فتح شده را ایرانی بداند، زیرا آنها هیچ گونه ارتباط فرهنگی با ایرانیان نداشتند.

اما این اثر تنها با ذکر نام های ایرانی و ایرانی در کتیبه های شاهان همراه نشد. ساسانیان برای القای این مفهوم، کل تاریخ این سرزمین را تغییر دادند. آنچه فردوسی در شاهنامه از تاریخ ایران باستان نقل کرده که شامل دوره هایی چون پشدادی، کیانی، اشکانی و ساسانی است، در واقع کار ساسانیان در ساختن تاریخی جدید برای این سرزمین بوده است.

3 نماد هویت ایرانی ما وجود خود را مدیون ساسانیان هستیم
ساسانیان برای اینکه پادشاهی خود را مشروع جلوه دهند، باید خود را به حکومت قانونی قبلی نسبت می دادند و گزینه ای بهتر از هخامنشیان وجود نداشت. اما تاریخ هخامنشیان با ذائقه زرتشتی شاهان ساسانی همخوانی نداشت، بنابراین ناچار شدند ماهیت آن را تغییر دهند تا مفهوم یکپارچگی تاریخی بر هم نخورد. بنابراین تاریخ به گونه ای ویرایش شد که در آغاز پادشاهان جهانی به نام پیشدادی ها بودند که در واقع فرستادگان خدا (اهورامزدا) بر روی زمین بودند. پس از این پادشاهان جهان نوبت به پادشاهان کیانی رسید که در واقع اولین آفریدگان دین حق خدا (زرتشت) و پس از آن سرزمین ایران که بهترین سرزمین خدا بر چهره مردم بود. زمین این کایان ها در مقطعی با پادشاهان هخامنشی متحد شدند و در واقع پادشاهی هخامنشی توسط ساسانیان در پادشاهی افسانه ای کیانیان گنجانده شد. پس از آن اسکندر گوجستک (نفرین شده) به سرزمین ایران حمله کرد و سعی کرد همه مظاهر ایرانی از جمله کتاب مقدس اوستا را از بین ببرد. اشکانیان در فاصله کوتاهی صرفاً ادامه حکومت اسکندر بودند و به عنوان مجریان سیاست تقسیم ایران توسط اسکندر معرفی شدند. در واقع اشکانیان تنها برای توجیه قیام ساسانیان در این روایت آمده اند; سرانجام ظهور اردشیر بابکان فرهمند که خداوند او را برای احیای نام و دین ایران برگزید. ساسانیان آخرین شکست در این تاریخ جدید بودند.

ساسانیان چنان ماهرانه در تثبیت این تاریخ کوشیدند که ایرانیان تا عصر جدید و آغاز اکتشافات باستان شناسی تاریخ باستانی خود را چیزی جز آنچه فردوسی نوشته نمی دانستند. در تمام اسناد مکتوب تا دوره معاصر، تاریخ ایران باستان دقیقاً همان چیزی است که فردوسی از نام های خداوند ساسانی گرفته است. بر این اساس، ایرانیان در طول قرن‌ها، چه در دوره ساسانیان و چه پس از ساسانیان، گذشته باستانی خود را در مسیری مشترک از نیاکان خود تا آغاز خلقت در کنار یکدیگر می‌دیدند. رمانی که ایرانیان را از آغاز خلقت در کنار یکدیگر و مبارزه با نیروهای شیطانی که قصد دست اندازی به سرزمین آنها را دارند توصیف می کند.

حتی اگر ساسانیان خالق اصلی این تاریخ نبودند، یقیناً کسانی بودند که آن را در بین ایرانیان گسترش دادند و آن را نهادینه کردند. تاریخ پژوهان به گروهی از مردم دوره اشکانیان و ساسانیان به نام «گوسانیان» اشاره می کنند که داستان های تاریخی را برای مردم تعریف می کردند و مردم مشتاقانه به آنها گوش می دادند. گزارش های تاریخی حاکی از آن است که این گوسان ها داستان های بهرام گور، مزدک و خسرو انوشیروان را برای مردم در روستاها و شهرها می گفتند. به نظر می رسد که این «تاریخ ملی ایران» (اصطلاحی که تاریخ پژوهان برای این تاریخ ساختگی به کار می برند) در میان مردم نیز به همین ترتیب رواج یافته است. سنتی که تا به امروز در قالب تلاوت و شاهنامه خوانی ادامه دارد.

این تاریخ اگرچه با آنچه در گذشته اتفاق افتاده متفاوت است، اما توانسته است جمعیت ایران را حول یک گذشته تاریخی حماسی و پرافتخار گرد هم بیاورد و هویتی مشترک برای آنها ایجاد کند.

3 نماد هویت ایرانی ما وجود خود را مدیون ساسانیان هستیم

3. ایرانیت و دشمنی با بیگانگان

وقتی مفهوم سرزمینی به نام «ایران» نهادینه شد، برای ساکنانش نیز باید «مقدس» باشد که صرفاً برای دفاع از آن بمیرند. قبل از ساسانیان زمین ملک پادشاه محسوب می شد و در صورت وقوع جنگ، ساکنان آن سرزمین باید از سرزمین پادشاهی که نگهبان آنها بود دفاع می کردند. ساسانیان قدمی فراتر گذاشتند و سرزمین «ایران» را که برگرفته از سرزمین مقدس زرتشتیان در کتاب مقدس است، تصور کردند. در کتاب «بندهشان» کتاب زرتشتیان مربوط به دوران ساسانیان آمده است که خداوند سرزمین ایران را در وسط جهان قرار داده و آن را بهترین سرزمین قرار داده است. ایران سرزمینی بود که خداوند (اهورامزدا) به عنوان بهترین سرزمین برگزیده بود و مردم آن نیز بهترین مردمان بودند.

اما این سرزمین همیشه دشمنانی اهریمنی داشته که هر بار با ظاهری جدید قصد نابودی آن را دارند. یک بار در نقش اسکندر گستیگ، یک بار در نقش ضحاک دیو، یک بار در نقش تورانیان و یک بار در نقش تازیان. این بیگانگان هر بار کوشیده اند (و اگر محاصره شوند تا آخر دنیا تلاش خواهند کرد) تا این سرزمین مقدس را تصرف و به زیر سلطه خود درآورند، اما ایرانیان، مانند دوران سلطنت کاوه آهنجر یا رستم، توانسته اند این سرزمین مقدس را از بین ببرند. دست بیگانگان از این سرزمین دور

به گفته دیوکسیوس مورخ رومی، اردشیر بابکان، اولین پادشاه ساسانی، حمله خود به امپراتوری روم را اینگونه توجیه می‌کند که وظیفه اوست که سرزمین‌های ایرانی را که اسکندر به زور از پیشینیانش (هخامنشیان) غصب کرده بود و اکنون در آنجا بودند، بازپس گیرد. در دستان رومی این تعهد و وظیفه برای بازپس گیری خاک ایران نشانه تاکید بر این است که دفاع از خاک ایران از دیدگاه ساسانیان امری فرا تاریخی و فرا دولتی است.

ساسانیان با تقدیس مفهوم «ایران» و نشان دادن آن به عنوان سرزمین منتخب، سعی کردند دفاع از آن را فارغ از هر حکومتی برای ساکنانش یک وظیفه و تکلیف مقدس کنند. این امری است که بسیاری از محققان معتقدند در دوران معاصر و پس از ظهور مفاهیم جدیدی مانند ملت پدیدار شد.

3 نماد هویت ایرانی ما وجود خود را مدیون ساسانیان هستیم

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *