مجله اینترنتی همه در یک

رسانه تخصصی اینترنتی همه در یک

فلسفۀ «بی‌خودی»؛ آیا «خود» وجود دارد؟

۱ دقیقه خوانده شده

تبلیغات بنری


فیلسوفان مدتهاست سعی کرده اند به این سوال پاسخ دهند که «خود» چیست. برخی از پاسخ های کلاسیک می گویند که “خود” در واقع یک روح، بدن یا ساختار ذهنی است.

اما فیلسوفان بودایی پاسخی متفاوت و شگفت‌انگیز دادند: آنها گفتند که «خود» دائمی وجود ندارد. به عبارت دیگر، هیچ بخشی از ما برای همیشه یکسان نمی ماند. بر اساس این نظریه، اگر واقعیت را با دقت بنگریم، چیزی را نمی یابیم که بتوانیم آن را «خود» بنامیم و آن را امری ثابت، درونی و ضروری می دانیم.

این نما به آناتمان یا آناتا معروف است. واژه های atman (atman) و atta (atta) به ترتیب در زبان سانسکریت و پالی به معنای «خود» هستند و پیشوند «an-» به معنای «نه» یا «بدون» است. پس کلمه «آناتمان» به معنای «بی خود» یا «بی خود» است.

3

1. خودی که وجود ندارد

ابتدا باید بفهمیم که نظریه آناتمن دقیقا چه می گوید. این نظریه ادعا نمی کند که انسان وجود ندارد یا مثلاً پستچی که نامه ها را تحویل می دهد، در واقع یک ربات یا روح است.

در واقع، آناتمن دیدگاه های معمول ما درباره هویت انسانی را انکار می کند. ما وجود خود را به عنوان یک واقعیت خاص و عمیق درک می کنیم. ما خود را موجوداتی یکپارچه و پایدار می دانیم که از لحظه ای به لحظه دیگر پابرجا می مانند. ما «خود» را چیزی شبیه روح، بدن یا ساختار ذهنی می‌دانیم.

به عبارت دیگر، ما تصور می کنیم که «خود» ما یک جوهر یا جوهر دارد. جوهر هر چیزی ویژگی اصلی و تعیین کننده آن است که بدون آن وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال، یک مربع ذاتا دارای چهار ضلع است. اگر مربعی گم شده باشد یا اضلاع بیشتری داشته باشد، دیگر مربع نیست.

اگر «خود» ما یک جوهره دارد، پس آن جوهر چیزی است که ما را «ما» می سازد. اگر این ذات را از دست بدهید، دیگر وجود نخواهید داشت. اما تا زمانی که ذات شما (خواه جوهر جسم، روح یا چیز دیگری) وجود دارد، شما هستید.

اما بر اساس دیدگاه موسوم به آناتمن، این تصور از «خود» به عنوان چیزی با ماهیت ثابت اشتباه است. هیچ هسته یا هسته ثابتی برای آنچه مردم معمولاً به عنوان “خود” فکر می کنند وجود ندارد.

در عوض، «خود» صرفاً مجموعه‌ای از ویژگی‌های دائماً در حال تغییر است، مانند بخش‌های فیزیکی بدن و احساسات و ادراکاتی که زندگی ذهنی شما را می‌سازد. هیچ چیز دیگری در ما نیست که از طریق این تغییرات فراتر رود یا پایدار بماند. به عبارت دیگر، ما چیزی جز یک سری تغییرات نیستیم.

2. دیدگاه «بی خود» در مقابل دیدگاه روانشناختی

ما می توانیم دیدگاه «بی خود» را با نظریه دیگری از هویت شخصی مقایسه کنیم. نظریه روانشناسی که فیلسوف انگلیسی جان لاک (1632-1704) درباره «خود» ارائه کرد.

به گفته لاک، روان ما، که از چیزهایی مانند تجربیات، افکار و خاطرات ما تشکیل شده است، «جوهر» ماست. لاک می گوید تا زمانی که روانشناسی ما ثابت بماند، به وجود خود ادامه خواهیم داد. بنابراین، اگر ساختار روانی شما برای همیشه تمام شده یا متوقف شده است، شما نیز چنین هستید، اگرچه بدن شما هنوز زنده است. اما اگر خاطرات، افکار و تجربیات شما به بدن من منتقل شود و بدن شما نابود شود، نخواهید مرد. شما به وجود خود ادامه خواهید داد، هرچند در بدنی جدید.

2

اما بر اساس دیدگاه نظریه پردازان خود انکار، ویژگی های روانی ما دائما در حال تغییر است، یعنی مجموعه واحدی از این ویژگی ها وجود ندارد که در طول زمان ثابت بماند. علاوه بر این، هیچ چیزی وجود ندارد که همه این ویژگی های روانی متفاوت را در یک چیز بیاورد.

بنابراین، نظریه پردازان «انکار خود» تا حدی با فیلسوف انگلیسی دیگر به نام دیوید هیوم (1776-1711) هم عقیده اند که می گوید: محبت های ما هرگز شامل حس جداگانه ای از «خود» نمی شود.

هیوم می گوید که ما احساسات خاصی مانند طعم هویج، صدای رعد و برق یا گرمای آتش را تجربه می کنیم. اما ما تجربه جداگانه و تعریف شده ای از «خود» نداریم. بنابراین، همه‌ی ما مجموعه‌ای از احساسات خصوصی و تصادفی است.

3. چه نوع نظریه و با چه هدفی؟

سوال اصلی این است که آناتمن چه نوع فرضیه ای را نمایندگی می کند. برخی از فلاسفه آن را فرضیه ای متافیزیکی می دانند که در مورد انواع موجودات بحث می کند. بر اساس این دیدگاه، آناتمن شبیه نظریه تک شاخ است که وجود آنها را انکار می کند. به همین ترتیب، آناتمن نیز وجود «خود» را انکار می کند.

سایر فیلسوفان معتقدند که آناتمن یک فرضیه کاری است. این نظریه به ما نمی گوید که چه چیزی وجود دارد، اما به ما نشان می دهد که چگونه باید خود را درک کنیم. ما نباید خود را موجوداتی بدانیم که در قالب روح، جسم، روح یا هر چیز دیگری وجود دائمی داریم. آنها استدلال می کنند که درک نادرست از خود به عنوان موجودات پایدار ما را به طور مضری به درک خاصی از خود وابسته می کند.

نظریه پردازان «بی خود» ادعا می کنند که با پذیرش این نظریه می توانیم خود را از برخی سوء تفاهماتی که مانع رسیدن ما به روشنایی می شود رها کنیم. برای مثال، فیلسوف بودایی بوداگوسا (قرن پنجم) «درک کامل» را مستلزم «بررسی ناپایداری، رنج و انکار خود» توصیف می‌کند. پذیرش نظریه ایثار ما را از بسیاری جهات تغییر خواهد داد. برای مثال، این نظریه به ما کمک می کند که کمتر خودخواه و شاید نوعدوست باشیم.

در نهایت، برخی از فیلسوفان معتقدند که ما می‌توانیم آناتمن را بدون اینکه بگوییم «خود» اصلا وجود ندارد، بپذیریم. «من» همچنان به طور متعارف وجود دارد: ما می‌توانیم به درستی بگوییم «من وجود دارم»، مشروط بر اینکه فقط از مجموعه‌های دائماً متغیر ویژگی‌ها صحبت کنیم و نه از ذواتی که واقعیتی ذاتی دارند.

4. نتیجه گیری

درک ایده Anatman ممکن است تا حدودی دشوار به نظر برسد. در مورد این موضوع حتی در سنت های مختلف بودایی اختلاف نظر زیادی وجود دارد. به عنوان مثال، برخی از متفکران بودایی معتقدند که افراد وجود دارند، در حالی که “خود” وجود ندارند. منظورشان این است که چیزی وجود دارد که می‌توان آن را «شخص» نامید که دارای ویژگی‌هایی متفاوت از «خود» است و فقط «خود» وجود ندارد.

خواه این فرضیه متافیزیکی باشد یا عملی، چه از ما بخواهد که عدم وجود خود را بپذیریم یا فقط از ما بخواهد که در مورد خود به گونه ای متفاوت بیندیشیم، یک چیز واضح است: این انکار خیره کننده چیزی است که بسیاری از ما آن را انکار می کنیم. بدیهی است که حقیقت دارد و معتقد است که حقیقت آن نیازی به اثبات ندارد.

تبلیغات بنری

منبع : پایگاه خبری fararu

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *