جی دی ونس؛ چهرهای که میتواند رئیسجمهور بعدی آمریکا باشد
۱ دقیقه خوانده شدهمسیر شغلی ونس شگفت انگیز بوده است. اکنون او ممکن است حداقل برای چند سال آینده در اوج قدرت آمریکا باشد، ابتدا به عنوان معاون رئیس جمهور و سپس شاید به عنوان رئیس جمهور.
به گزارش اکو ایران، در عرض یک هفته سه اتفاق مهم در دنیای غرب رخ داد.
دونالد ترامپ در پی یک سوءقصد جان خود را از دست داد، اورسولا فون در لاین مجدداً به عنوان رئیس کمیسیون اروپا تأیید شد و رئیس جمهور جو بایدن از رقابت های ریاست جمهوری ایالات متحده کناره گیری کرد.
به عبارت دیگر، تلاشی ناموفق برای کشتن ترامپ صورت گرفت، اما تنها چیزی که از دست رفت، جاه طلبی سیاسی بایدن بود.
اما خبری که شایسته توجه بیشتر است، انتخاب سناتور جی دی ونس از اوهایو به عنوان معاون ترامپ در انتخابات نوامبر است.
به گفته مارکو کورنلیوس، دیپلمات سابق ایتالیایی در میدل ایست آی، ونس، 39 ساله، نماد رویای آمریکایی است. او یک آمریکایی سفیدپوست از منطقه فقیری است که تحت تأثیر جهانی شدن قرار گرفته است.
او هرگز پدرش را ندید و با مادری معتاد بزرگ شد. پس از وقایع 11 سپتامبر 2001، وی برای جنگ در عراق به تفنگداران دریایی آمریکا پیوست. او بعداً به دانشکده حقوق ییل رفت و سپس در حوزه سرمایه گذاری در کالیفرنیا کار کرد.
در سال 2022، او به عنوان یک سناتور جمهوری خواه از اوهایو انتخاب شد. پرفروش ترین خاطرات او در دوران جوانی یکی از بهترین توضیحات برای پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 است.
اوج قدرت آمریکا
مسیر شغلی ونس شگفت انگیز بوده است. اکنون او ممکن است حداقل برای چند سال آینده در اوج قدرت آمریکا باشد، ابتدا به عنوان معاون رئیس جمهور و سپس شاید به عنوان رئیس جمهور. در چهار سال آینده، ترامپ احتمالاً از بین خواهد رفت و معاون رئیسجمهور او قبلاً به عنوان مشعلدار بعدی جنبش MAGA انتخاب شده است.
با این حال، دیدگاه ها و اعتقادات او مهم است، اگرچه امید این است که تأثیر او بر ترامپ کمتر از تأثیر دیک چنی بر جورج دبلیو بوش باشد.
او قبلاً افکار خود را در مورد سه درگیری عمده ژئوپلیتیکی بیان کرده است. اما او هنوز جوان است، بنابراین امید دیگر این است که realpolitik به او کمک کند تا دیدگاه هایش را تغییر دهد یا اصلاح کند.
اظهارات ونس در مورد جنگ در اوکراین مانند ناقوس مرگ برای دخالت قابل توجه و طولانی ایالات متحده در درگیری علیه روسیه و همچنین نقش رهبری مستمر واشنگتن در ناتو به نظر می رسد.
او معتقد است که درگیری در اوکراین یک موضوع اروپایی است که اروپایی ها باید با افزایش هزینه های نظامی خود با آن مقابله کنند. به عبارت دیگر، آنچه در یک کشور اروپای شرقی در حال وقوع است، سزاوار جنگ جهانی سوم با روسیه نیست.
اگر برخی از اروپایی ها فکر می کنند ارزشش را دارد، می توانند به تنهایی این کار را انجام دهند. در اینجا دوباره، «اول آمریکا» با «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» در تضاد است.
صهیونیست تندرو
ممکن است تصادفی باشد، اما طی هفته گذشته، اظهارات ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین درباره مذاکرات احتمالی با روسیه به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در 15 ژوئیه، زلنسکی گفت که روسیه باید برای کنفرانس صلح بعدی درباره اوکراین که برای نوامبر برنامه ریزی شده است، دعوت شود.
در مورد اروپا که تا حد زیادی جایگزین ایالات متحده در حمایت از اوکراین شده است و در حال آماده شدن برای رویارویی با روسیه بدون کمک واشنگتن است، تصمیم اخیر آلمان برای نصف کردن تعهدات مالی خود در قبال اوکراین تا سال 2025 به دلیل محدودیت های بودجه، تحولی است که ارزش توجه دارد.
به بیان ساده، نشست سرزنده ناتو که در اوایل این ماه برگزار شد، ممکن است چند ماه دیگر بسیار متفاوت به نظر برسد.
در حالی که ونس در مورد اوکراین خوشبین است، امید چندانی نیست که در خاورمیانه نیز همین اتفاق بیفتد.
او یک صهیونیست سرسخت است، به کمیته روابط عمومی اسرائیل (لابی اسرائیل در واشنگتن) نزدیک است و یک شاهین تندرو در مورد اسرائیل، فلسطین و ایران است.
به عبارت دیگر، دولت جدید ترامپ و در نهایت دولت ونس، احتمالا به سیاست های سرسختانه، نادرست و مضری که ایالات متحده در دهه های اخیر در منطقه دنبال کرده است، ادامه خواهد داد.
انتظار می رود کاخ سفید جدید ترامپ مجوز اعطا شده به اسرائیل برای کشتن بی رویه فلسطینی ها را تمدید کند و حتی محدودیت های کوچک و اظهارات احتیاطی را که دولت بایدن جرأت کرد را کنار بگذارد.
همه نشانه ها حاکی از آن است که ونس همین کار را خواهد کرد.
در حالی که دیوان بین المللی دادگستری ارزیابی می کند که آیا اسرائیل در نسل کشی گناهکار است یا خیر، و قبلاً حکم داده است که اشغال چندین دهه سرزمین های فلسطینی نقض آشکار قوانین بین المللی است، باید دید که آیا عربستان سعودی چنین خواهد کرد یا خیر. برای عادی سازی روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل کافی است.
پایان استثناگرایی آمریکایی؟
در این زمینه، هیچ کس نباید اظهارات اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا را نادیده بگیرد که گفته بود ایران اکنون یک یا دو هفته تا فرار هسته ای فاصله دارد.
ما همچنین امیدواریم که ونس رهبری چین را بر عهده بگیرد.
او گفته است که دلیل اینکه میخواهد از مسائل اروپایی فاصله بگیرد این است که میخواهد روی مهار چین تمرکز کند، اگرچه دیدگاههای او در این مورد بسیار متفاوتتر از دیدگاههای یک کارشناس معمولی در واشنگتن است.
ونس متوجه است که رشد چین به دلیل تقلب و شیوه های تجاری ناعادلانه نیست، همانطور که روایت رسمی واشنگتن ادعا می کند، بلکه بیشتر به طمع شرکت های آمریکایی است که تولید را به چین برون سپاری کرده اند تا هزینه های نیروی کار را کاهش دهند و میلیون ها نفر را پشت سر بگذارند. این میراثی را ایجاد کرد که ونس با آن بزرگ شد. با.
مسئله مهم این است که او با چنین واقع گرایی چگونه برخورد خواهد کرد.
همیشه این احتمال وجود دارد که ونس و ترامپ هر دو بیشتر معامله گر باشند تا ایدئولوژیک، و مهمتر از آن، تعهد اعلام شده آنها به برقراری صلح، یا حداقل اجتناب از جنگ های بزرگ، در نهایت به آنها کمک می کند تا جهان را آنگونه که هست بسازند، نه آنطور که هست. این همان راهی است که استثناگرایی آمریکایی فکر می کند باید باشد.
مواضع آنها نشان دهنده رد استثناگرایی آمریکا نیست، اما ممکن است آغاز کار باشد.
علامت سوال بزرگ
تاریخ آمریکا نشان می دهد که رؤسای جمهور ایالات متحده به ندرت قادر به کنترل تشکیلات سیاسی اطراف خود هستند، گروهی که با نام اختصاری Micimatt شناخته می شود.
باراک اوباما در سال 2013 هنگامی که از مداخله نظامی در سوریه به دلیل استفاده ادعایی دولت سوریه از تسلیحات شیمیایی توسط دولت سوریه خودداری کرد، بر تشکیلات پیروز شد و عاقلانه توافقی با مدیریت روسیه را انتخاب کرد، در حالی که ترامپ مجبور شد از قصد خود برای خروج نیروهای آمریکایی صرف نظر کند. از سوریه همان کشور در سال 2019.
هنوز علامت سوال های بزرگی در مورد سیاست خارجی ترامپ و شاید ونس وجود دارد، به ویژه به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ.
با این حال، اگر قصد اعلام شده آنها مبنی بر عدم جست و جوی جنگ های بزرگ جدید درست باشد، چالش بزرگی در برابر دشمنان روسیه، منفور چین و صهیونیست ها در تشکیلات واشنگتن خواهند داشت. اگر این دو با هم برخورد کنند، یک مبارزه حماسی خواهد بود.
با استفاده از تجربیات گذشته، احتمالاً بهتر است بدبین باشیم.
آنها احتمالاً در نهایت توسط تشکیلات فریب میخورند یا تحت فشار شدید قرار میگیرند.
همه چیز بستگی به پیروزی ترامپ در ماه نوامبر دارد: یا به عبارت دیگر، آیا او در هر دو مجلس کنگره و همچنین کاخ سفید پیروز خواهد شد؟
هر اتفاقی که بیفتد، برنامه های داخلی و خارجی ترامپ و ونس به شدت توسط قطب بندی عمیقی که مشخصه سیاست فعلی و بالقوه آینده آمریکا است، محدود شده است.
fararu به نقل از همه در یک